شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۰

احمدی‌نژاد از خودش مایه می‌گذارد

ما خیال می‌کردیم قضیه حل شده و رفته پی کارش. کدام قضیه؟ عرض می‌کنم؛ چندوقت پیش که آقای محمود احمدی‌نژاد رفته بود ملایر، و ملایری‌ها ازش خواسته بودند در شهرشان فرودگاه احداث شود، آقای احمدی‌نژاد گفته بود: «قلب من فرودگاه همه‌ی ملایری‌هاست.»
البته ما اطلاعی نداریم الان فرودگاهی که در قلب ایشان است به بهره‌برداری رسیده است یا نه، و آیا مردم می‌توانند به راحتی در قلب وی بلند شوند یا فرود بیایند؟ (ما نمی‌دانیم.)
اما به هر حال خیال می‌کردیم قضیه حل شده است. تا این‌که در خبرها خواندیم آقای احمدی‌نژاد روز پنجشنبه دوباره رفته سفرهای استانی و مردم درمیان ازش خواسته‌اند که دولت برای‌شان ورزشگاه 100 هزار نفری احداث کند و آقای احمدی‌نژاد گفته: «جمعیت از شما، استادیوم از ما!»

در میان درمیان درمیان گذاشتن
توجه کردید؟ درست در میان درمیان در میان گذاشته با مردم که جمعیت از شما، استادیوم از ما. حالا ما نمی‌دانیم آنجا خانواده هم ایستاده بوده یا نه.

چه کسانی توی کار دولت می‌گذارند؟
واقعا مشخص است که کسانی نمی‌گذارند دولت کارش را بکند و هی تو کار دولت می‌گذارند و کارشکنی می‌کنند. چون آقای احمدی‌نژاد شخصا وارد عمل شده و دارد از خودش مایه می‌گذارد. مثلا مردم فرودگاه می‌خواهند، می‌گوید قلبش فرودگاه است مردم بیایند هواپیما هوا کنند. مردم می‌گویند ورزشگاه 100 هزار نفری می‌خواهند، می‌گویند جمعیت از شما استادیوم از ما. چند وقت پیش هم گفته بود راضی نیست کسی به خاطر توهین به رییس‌جمهور شلاق بخورد. احتمالا دفعه بعد خبرنگارهای خارجی بپرسند می‌گوید حتا حاضر است حبس کسانی را که بهش توهین می‌کنند بکشد. (مثلا – خدمت مدیرمسوول و سردبیر عرض کنم! – در این یادداشت ما که به کسی توهین نکردیم، اما اگر توهین هم می‌کردیم خیال‌مان راحت بود حبس‌مان را یکی هست بکشد، پس نیازی نیست با قلم قرمز دور این جمله‌ها خط بکشید و حذف‌شان کنید!)

چی من چی شماست؟
خلاصه، برگردیم سر اصل قضیه، به نظر ما همین‌طوری پیش برود مردم اگر مثلا تلسکوپ بخواهند آقای احمدی‌نژاد می‌گوید: «چشم من تلسکوپ شماست.» اگر مردم میکروسکوپ بخواهند، می‌گوید: «چشم من میکروسکوپ شماست.» لابد اگر مردم بپرسند چطوری چشم شما هم میکروسکوپ است هم تلسکوپ، جواب می‌دهد چپی‌یه تلسکوپ است، راستی‌یه میکروسکوپ. البته از لحاظ علمی هم قابل اثبات است چون اگر دوربین را سر و ته بگیری چیزها را کوچک نشان می‌دهد و میکروسکوپ می‌شود!

در همین رابطه، اگر مردم سرپناه و خانه بخواهند، می‌گوید: «آغوش من پناه شماست.» یا می‌گوید: «من و شما که نداریم خانه‌ی ما خانه‌ی شماست. تشریف بیارید.»

چه کسی آدم می‌آورد؟ چندتا؟
حالا از چیزهای دیگر بگذریم. اما اگر مردم کار بخواهند، چی پاسخ می‌شنوند؟ ما نمی‌دانیم. شما هم نمی‌دانید؟ لابد پاسخ می‌شنوند که: «آوردن جمعیت و 100 هزار نفر، کار شماست.»
بعد هم مردم باید بروند به کارشان برسند. دولت در این چندسال برای این مهم، خیلی هم تلاش کرده. مثلا گفته اگر سرتان به کار خودتان گرم باشد و کاری به کار کسی نداشته باشید، هر بچه که به دنیا بیاورید، یک میلیون تومان به عنوان کارکرد و دستمزد می‌گیرید. حتا تا سه چهار میلیون تومان وام ازدواج پرداخت می‌شود که مردم کارشان راه بیفتد.

نسخه
نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران برگزار شده است. وقتی وارد سالن اصلی شدید، بروید به چپ‌ترین راهرو، وسط هاش غرفه‌ی روزنامه‌ی اعتماد قرار دارد. این یعنی روزنامه‌ی اعتماد درست جانمایی شده است؛ یعنی چپ می‌روید اما تند نمی‌روید تا چپ کنید. بعد اعتدال را رعایت می‌کنید و در میانه ادامه می‌دهید. به اعتماد سر بزنید و روی کاناپه‌ی آن لم بدهید. 




منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، دوره‌ی جدید، ستون کاناپه، 7 آبان 90، شماره‌ی 2297
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)