دوشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۹۰

نوبل فرج سلحشور!‏

سلحشور چی بود؟
سال‌ها پیش در قزوین هیچ خبری نبود تا خبر فرج آمد و فرج خبرساز شد و خبرش همه جا پیچید. قزوین را سراسر شادی در برگرفته بود و سراسر شهر – از بالا و پایین - به تماشای فرج می‌آمدند. فرج زیبا، نازنازی، شیطون و تودل‌برو بود. هر چند فرج تا به دنیا آمد حرف نزد، اما تا مدت‌ها حرفش بود.
سلحشور چی می‌خواست بگه که نگفت؟
فرج در کودکی حرفی نزد. اما از ماه‌ها پیش حرفش بود که می‌خواهد به دنیا بیاید و وقتی هم که به دنیا آمد تا همین الان حرفش است. خلاصه در کودکی حرف فرج همه جا بود. البته الان هم فرج همه جا هست، یا خودش یا حرفش. فرج در کودکی دست به دست می‌شد – در فامیل - و دهان به دهان می‌چرخید - قصه‌ی زیبایی‌ش. بگذریم.
سلحشور چی شد؟
فرج در کودکی بچه بود و تا وقتی هم که بچه بود بچه ماند، اما وقتی بزرگ شد دیگر بزرگ شد و کاری‌ش هم نمی‌شد کرد. فرج کم کم خیلی بزرگ شد. او از بچگی دوست داشت بزرگ شود. فرج وقتی بچه بود هنرمندی مردمی بود و انشا می‌نوشت. مثلا انشای کلاس چهارم فرج این بود؛
وقتی بزرگ شدید می‌خواهید چه کاره شوید؟
فرج نوشت: با سلام به معلم خوبم که این موضوع انشا را در اختیار من قرار داد. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم یوزارسیف شوم، اگر نشد یوزارسیف بسازم. پایان.  
سلحشور به مدرسه می‌رود؟
فرج وقتی مدرسه می‌رفت معلوم بود که قرار است در آینده هنرمند بزرگی شود، برای همین، انگشت‌نما بود و همه با انگشت نشانش می‌دادند و داد می‌زدند: «فرج... فرج...» فرج هم می‌گفت: «چیه؟» دیگران می‌گفتند: «هیچی.»
سلحشور چی شد که این‌طوری شد؟
فرج با محسن مخملباف خیلی دوست بود و همدیگر را دوست داشتند. فرج می‌گفت: «من و محسن بریم حوزه هنری می‌ترکونیم.» اما معلوم نبود منظورشان ترکاندن چی است. محسن که ابتدا دیگران را می‌ترکاند، بعد هنرمندان را ترکاند، بعد حوزه هنری را ترکاند، بعد گبه را ساخت و کن را ترکاند، بعد خودش را ترکاند، بعد فریاد مورچه‌ها را ساخت و هر چه را که دستش می‌رسید ترکاند. محسن بعدها چون دستش به ترکاندن آشنا بود، به عنوان متخصص ترکیدگی لوله و جاهای دیگر فعالیت سیاسی‌اش را شروع کرد، اما کسی نفهمید چرا.
در این فاصله که محسن داشت چیزهای مختلف را می‌ترکاند، فرج هم نشسته بود در دفتر محسن و داشت جوش‌هاش را می‌ترکاند تا سر فرصت هنرمند شود.
سلحشور که این طوری شد، حالا عیبی نداره، اما چرا؟
هیچ کس نمی‌داند چرا. شما هم پا پی نشوید. بگذارید همین‌طوری بماند خب.
سلحشور چی گفت؟
فرج حرف‌های قشنگ زیاد زد. او اصولا یا حرف زیاد می‌زد یا زیاد قشنگ بود. مثلا او چنین چیزهایی هم گفته؛
فرج یک بار گفت: «آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است برای سینمایی که فاحشه‌خانه است. این سینما باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین‌المللی بیاورد.»
فرج یک بار قبل‌تر گفته بود: «زن در سینما موجودی بی‌حیا است.
سلحشور چی شنفت؟
فرج این را از پگاه و ترانه و باران و هانیه و نگار، شنفت که: «ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد.»
اما خب. شنفت که شنفت.
سلحشور رفت یا نرفت؟
فرج یک بار به خاطر اثبات سرقت فیلمنامه سریال "یوزارسیف" در دادگاه، به سه سال زندان و پرداخت مبلغ یک میلیارد و پانصد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. که بعدا فرج در این باره گفت: «شوخی می‌کنی؟»
سلحشور چی ساخت؟
تعریفی که از ساختن فیلم و سریال در جهان وجود دارد، با کاری که فرج می‌کند فرق دارد. برای همین تا این لحظه کارشناسان نفهمیدند واقعا فرج چی کار می‌کند و کاری که می‌کند دقیقا چیست.  
سلحشور با کی ساخت؟
ما نمی‌دانیم.
سلحشور چی خراب کرد؟
هر چند وقت یک بار فرج خراب می‌کند، منتها هر دفعه به شکلی آن بت عیار در آمد. از قضیه خراب کردن‌های فرج در سینما، یا سینماگران را، آماری در دست نیست.
سلحشور چه خواهد شد؟
ما نمی‌دانیم. اما امیدواریم فرج بزرگ شود. خیلی بزرگ. و جایزه‌ی اسکار را بگیرد. اگر نشد، به خاطر دل پاکش، جایزه‌ی صلح نوبل را بهش بدهند. اگر نشد، به خاطر ادبیات خوبش، جایزه‌ی نوبل ادبیات را بهش بدهند. اگر نشد، به خاطر ترکیب عالی عناصر با هم، نوبل شیمی را بهش بدهند. اگر این هم نشد یک نوبل به نام فرج بدهند به دیگران و خلاص.



منتشرشده درستون "پیدا کردن حلقه‌ی گمشده..." هفته‌نامه‌ی طنز و کارتون "جدید"، شماره‌ی 22، نهم آبان 1390