قبل از اینکه کاناپه را شروع کنیم، ابتدا یک عکس نشانتان میدهیم تا دلتان باز شود؛
منبع عکس: اینجا
ما با نشان دادن عکس بالا چندتا کار کردیم. 1- شما با وزیر کار آشنا شدید. 2- وقتتان پر شد. 3- ذهنتان از بیکاریتان دور شد. 4- یاد کرایه خانه و پول تحم مرغ و گوشت و چی و چی نیفتادید. 5- اگر میخواستید ازدواج کنید حواستان پرت شد و کلا از سرتان پرید. و در پایان اگر کار و زندگی ندارید شما را با مسوول مستقیم بیکاریتان، یعنی وزیر کار، آشنا کردیم تا بروید و یک کاری دست خودتان بدهید و حساب کار وی را هم روشن کنید.
حالا که ما به جای وزیر کار، قبول زحمت کرده دست کم، شش شغل ضربدر تعداد خوانندگان روزنامه ایجاد کردیم، وزیر کار را میآوریم روی کاناپه. اینطوری؛
حالا که ما به جای وزیر کار، قبول زحمت کرده دست کم، شش شغل ضربدر تعداد خوانندگان روزنامه ایجاد کردیم، وزیر کار را میآوریم روی کاناپه. اینطوری؛
کار حالی یا حال کار
عبدالرضا شیخالسلامی وزیر کار، روی کاناپه دراز شد و گفت: «واقعیت این است که برخی بیکار نیستند بلکه حال کار کردن ندارند و توانایی انجام کار ندارند.»
مای کاناپهچی گفتیم: «خب با یک همچین نگاه کارشناسی پیچیدهای که شما داری، بگو ببینم توی این مدتی که وزیر بودی، چرا کاری برای کار مردم نکردی؟ چرا کاری نکردی؟ اصلا چی کار کردی؟ هان؟»
وزیر کار گفت: «نه اینکه نتوانم وا. یا نخواهم وا. نه. راستش واقعیت این است که بیکار نیستم بلکه حال کار کردن ندارم و توانایی انجام کار ندارم.»
گفتم: «میفهمم. میفهمم.»
وزیر کار روی کاناپه ولوتر شد و یک کش و قوس آمد و همان طور دراز به دراز گفت: «دولت نمیتواند با دستور شغل ایجاد کند و نمیتواند میلیون میلیون کارمند استخدام کند.»
مای کاناپهچی گفتیم: «پس ایجاد آن 1.6 میلیون شغل و 2.5 شغل که آقای احمدینژاد دستور داده بود چی؟»
وزیر گفت: «اون هیچی.»
کار بستری یا بستر کار
وزیر کار از این پهلو به آن پهلو شد و گفت: «دولت به دنبال آن است تا بسترهای توسعه اشتغال را فراهم کند.»
ما گفتیم: «اصلا راضی به بسترسازی توسط دولت نبودیم.»
کار نرخی یا نرخ کار
وزیر کار گفت: «نرخ بیکاری افراد لیسانس 20 درصد و نرخ بیکاری دیپلم و زیر دیپلم 2 درصد است.»
وی ادامه داد: «مثلا من خودم نه لیسانس هستم نه دیپلم، بلکه دکترا دارم. اما با این که دکترا دارم بیکار بیکار بودم تا وقتی که یکی از آشناهامان شد رییسجمهور و گفت من بشوم رییس دفترش. اگر رییس دفترش نمیشدم چطوری وزیر میشدم؟ واقعا ها؟ فکر کن... الان کجا بودم؟ اگر وزیر نبودم چی کار بلد بودم بکنم؟ حال کار کردن هم که نیست...»
وقتی این حقایق برای وزیر کار روشن شد، متاثر شد و های های زد زیر گریه. که ما چون محرم اسرار مشتریان کاناپه هستیم، باقی برونریزیهای وزیر کار را منتشر نمیکنیم.
توضيح کاناپه:
در ستون ديروز که آقاي حميد بقايي روي کاناپه نشسته بودند، موضوع پرونده ايشان «اقتصادي» مطرح شده بود که بدين وسيله اين اشتباه سهوي اصلاح ميشود و از آقاي بقايي پوزش ميخواهيم.
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، دورهی جدید، ستون کاناپه، 13 مهر 90، شمارهی 2277
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)