اسدالله عسگراولادی، که سرش تو کار خودش است و کارش هم در هر وضعیتی سکه است و سکه هم گران بشود باز عسگراولادی سرش تو کار خودش است و سکه ارزان هم بشود عسگراولادی سرش تو کار خودش است و در کل برف بیاید عسگراولادی سرش توی خودش و توی برف است و برف نیاید عسگراولادی سرش توی خودش است و روی برف سال بعد دارد حساب میکند که سرش را فرو کند توش، خلاصه یک همچین عسگراولادی سر به زیری، روی کاناپه لم داد و گفت: «فضای کسب و کار کشور قمر در عقرب است.»
ما پرسیدیم: «شما تازه آمدی ایران؟»
و برایش توضیح دادیم که: الان علاوه بر فضای کسب و کار، همه چیز قمر در عقرب است، جز وضعیت دو، سه جا؛
1- وضعیت گاوداریها و شیر و لبنیات که وضعشان شیر تو شیر است.
2- وضعیت طویلهها و اصطبلها، که اوضاعشان خر تو خر است.
3- البته مرغها هم تا دیروز از دست خروسها قسر در میرفتند. از وقتی وضعیت آنها هم خراب شده و قسر در نمیروند، تخم مرغ گران شده و وضعیت مرغداریها هم تخم مرغی است.
عسگراولادی که از اکابر بازار است از توضیحات ما قانع و مبهوتاندر شد و تصمیم گرفت از این به بعد فعالیتهای اقتصادی اعضای حزب موتلفه زیر نظر ما انجام شود.
بعد از نیوتن، عسگراولادی میپرسد: چرا؟
بعد از نیوتن که سیب توی سرش خورد و برایش سوال ایجاد شد و پرسید «چرا؟» تا به امروز برای هیچ کس سوال ایجاد نشده بود جز اسد عسگراولادی که همانطور که روی کاناپه لم داده بود با اشاره به سقوط های پی در پی ایران در رتبهبندیهای اقتصادی جهانی، همینطوری یک دفعه و بیهوا پرسید: «یک سوال مهم اینجا وجود دارد: چرا؟»
چرا؟ واقعا چرا؟ حالا جواب این چرا بماند برای بعد. اما میدانید چرا تنها کسی که برایش سوال ایجاد شد و به جوابش رسید نیوتن بود؟
جواب: چون یک چیزی خورد توی سر نیوتن و مغزش به کار افتاد. به این امید که راهکاری باشد تا مغز همه و باقی مسوولان به کار بیفتد.
فرق ایران و سنگاپور
عسگراولادی روی کاناپه ادامه داد: «چرا سنگاپور در رتبهبندیها، اول است و ما رتبه 146 جدول هستیم؟»
و توضیح داد: «برای این که بفهمید چرا سنگاپور اول است به این موضوع نگاه کنید. یک تاجر ایرانی یک روز ساعت 8 صبح وارد سنگاپور می شود. در همان روز موفق می شود شرکت خود را به ثبت برساند و اقامت بگیرد. فردا صبح برایش حساب باز میکنند و دو دسته چک به هتل محل اقامت او ارسال می شود و او دفتر کار اجاره می کند. روز سوم هم روز شروع کار اوست. اما این پایان ماجرا نیست. بعد از شش ماه به او نامه می نویسند و از او می پرسند در این مدت سود داشته یا زیان؟ اگر زیان دیده دلایل آن را بیان کند تا دولت سنگاپور موانع و مشکلات احتمالی برای سرمایه گذار را مرتفع کند. بعد از 11 ماه نامه ای دوباره برایش ارسال می کنند که اگر از تجارت خود در این کشور سود داشته، دولت سنگاپور شرایط ادامه کار را برایش فراهم میکند.»
پرسید: «میدانید وضعیت کار در ایران چطوری است؟»
ما گفتیم: «بله. دقیقا مثل سنگاپور است. وقتی وارد میشوی یا میخواهی کاری را شروع کنی، از همان روز اول [...] و الی آخر.»
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، دورهی جدید، ستون کاناپه، 5 آبان 90، شمارهی 2296
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، دورهی جدید، ستون کاناپه، 5 آبان 90، شمارهی 2296
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)