توی دلم ماند که توی آن بازی کدام کارهای خانه را بهتر انجام میدهید شرکت کنم از بس که کارهای بیرون از خانه را آورده بودم خانه و مشغول بودم یا اصلا خانه نبودم که بخواهم کاری کنم یا نکنم. خیلی هم شرمنده دوستانم شدم که دعوت میکردند و من خودم را میزدم به برق و میگفتم نمیرسم.
حالا میخواهم بنویسم چون امروز کلا خانه بودم و کلا هیچ کاری نکردم. دیدم حیف است این همه هنر را برای خودم نگه دارم. بهتر است همه در این موهبت الهی سهیم شوند:
کار اول-
که خیلی خوب بلدم این است که ولو شوم توی خانه. به بهترین شکل. بلدم توی تخت یا کاناپه ولو شوم و نخوابم. و هیچ کاری هم نکنم. رکوردم بیشتر از دو روز ثابت ماندن در یک نقطه از خانه است. منهای زمانهایی که تا یخچال یا دستشویی رفتهام.
کار دوم-
فکر کردن به این که بهترین معجزه و کرامات مردان خدا، در همه طول تاریخ، سفره حضرت سلیمان است. فکرش را بکن. سفره را پهن کنی و هر چی هوس کنی توش باشد. این تنها چیزی است که معنویترین حالت انسانی را در طول عمرم در من ایجاد کرده. چیزی شبیه خلسه عرفا. ساعتها روی سفره سلیمان تمرکز میکنم و صدای قار و قور شکمم را چون طنینی آسمانی میشوم.
کار سوم-
من زورم میآید برای خودم غذا درست کنم یا زنگ بزنم غذا بیاورند. البته خسیس نیستم. زورم میآید. برای همین وقتی واقعا گشنه باشم زنگ میزنم ده تا مهمان دعوت میکنم. اینطوری مجبور میشوم بلند شوم از جام. یعنی یک سختی بزرگ درست میکنم که ارزش انجام داشته باشد.
کار چهارم-
تخصص مهمی که دارم این است که میتوانم همین الان پا شوم از خانه بزنم بیرون که برویم چایی بخوریم یا کلهپاچه. فقط به این دلیل که زورم میآید پا شوم بروم آشپزخانه چایی بریزم.
کار پنجم-
من عاشق راه رفتن هستم. همین الان حاضرم بلند شوم بروم کل ولیعصر را از سرپل تجریش بیایم پایین. یا راههای بکری که پیدا کردهام. این چه ربطی به کار خانه دارد؟ خب نود در صد وقتی کارهای زیادی توی خانه دارم، میروم چندساعت راه میروم که کارها را انجام ندهم.
حالا چی کار کنیم؟
همه را دعوت میکنم پنج کار خانهای را که توش واردند بنویسند. یکی هم بیاید ظرفها را بشورد که من مجبور نشوم بروم چهارساعت پیادهروی.
حالا میخواهم بنویسم چون امروز کلا خانه بودم و کلا هیچ کاری نکردم. دیدم حیف است این همه هنر را برای خودم نگه دارم. بهتر است همه در این موهبت الهی سهیم شوند:
کار اول-
که خیلی خوب بلدم این است که ولو شوم توی خانه. به بهترین شکل. بلدم توی تخت یا کاناپه ولو شوم و نخوابم. و هیچ کاری هم نکنم. رکوردم بیشتر از دو روز ثابت ماندن در یک نقطه از خانه است. منهای زمانهایی که تا یخچال یا دستشویی رفتهام.
کار دوم-
فکر کردن به این که بهترین معجزه و کرامات مردان خدا، در همه طول تاریخ، سفره حضرت سلیمان است. فکرش را بکن. سفره را پهن کنی و هر چی هوس کنی توش باشد. این تنها چیزی است که معنویترین حالت انسانی را در طول عمرم در من ایجاد کرده. چیزی شبیه خلسه عرفا. ساعتها روی سفره سلیمان تمرکز میکنم و صدای قار و قور شکمم را چون طنینی آسمانی میشوم.
کار سوم-
من زورم میآید برای خودم غذا درست کنم یا زنگ بزنم غذا بیاورند. البته خسیس نیستم. زورم میآید. برای همین وقتی واقعا گشنه باشم زنگ میزنم ده تا مهمان دعوت میکنم. اینطوری مجبور میشوم بلند شوم از جام. یعنی یک سختی بزرگ درست میکنم که ارزش انجام داشته باشد.
کار چهارم-
تخصص مهمی که دارم این است که میتوانم همین الان پا شوم از خانه بزنم بیرون که برویم چایی بخوریم یا کلهپاچه. فقط به این دلیل که زورم میآید پا شوم بروم آشپزخانه چایی بریزم.
کار پنجم-
من عاشق راه رفتن هستم. همین الان حاضرم بلند شوم بروم کل ولیعصر را از سرپل تجریش بیایم پایین. یا راههای بکری که پیدا کردهام. این چه ربطی به کار خانه دارد؟ خب نود در صد وقتی کارهای زیادی توی خانه دارم، میروم چندساعت راه میروم که کارها را انجام ندهم.
حالا چی کار کنیم؟
همه را دعوت میکنم پنج کار خانهای را که توش واردند بنویسند. یکی هم بیاید ظرفها را بشورد که من مجبور نشوم بروم چهارساعت پیادهروی.