تقدیم به رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و حومه!
به نظر ما الان آقای احمدینژاد مخالف پیدا کرده، مشکل مخالفانش است که قبلا
موافقانش بودند. موافقانش چنان موافقش بودند که حلوا حلواش میکردند اما الان میگویند
بد نیست یک حلوایی بپزیم و خیرات کنیم. همین نمایندگان مجلس، آقای احمدینژاد پاش
را میگذاشت توی مجلس همه میریختند روی سر و کول هم که باهاش عکس یادگاری بگیرند؛
والا ممدرضا گلزار برود پاساژ گلستان جوانان چنین نمیکنند. قبلا توی مجلس دعوا
بود کی وکیلالدوله باشد، از بس تعداد وکلای دولت در مجلس زیاد بود کم مانده بود
اسم مجلس را بکنند "دفتر امور تبلیغات دولت در شهرستانها".
خلاصه به نظر ما آقای احمدینژاد که عوض نشده، او همان است که
بود. برگردید هفت هشت سال پیش همین آش بود و همین کاسه. منتها الان آشی که پخته
شده به مذاق کسی خوش نیامده، اصولگرایان و مدافعان احمدینژاد هم قیافهشان را در
هم کردهاند و لب و لوچه را آویزان و میگویند به هر حال آش کشک خاله است بخوریم
پایمان است نخوریم پایمان. یکسریشان هم توجیه میکنند مشکل از آش نیست، از
کاسه است. یکسری هم میگویند این چندسال اخیر یکطوری شده خیلیها کاسهی گدایی گرفتند
دستشان. آنها که هنوز رودربایستی دارند میگویند کاسه گدایی نه، کاسه چه کنم چه
کنم. یکسری هم میگویند آش مذکور شاید شلمشوربا باشد ولی آش و لاش نیست و همین
که آش پخته شده شلمشورباست و آش و لاش نیست باید
خوشحال بود.
بعضیها هم میگویند اولش قرار بود یک آشی بپزند که یک وجب روغن روش
باشد، اما راستش را بخواهید آشی که پخته شد آش دهنسوزی هم نبوده و نیست. حالا
نوبتی باشد نوبت دیگران است که یک آشی برای آقای احمدینژاد بپزند.
چندتا هم
نماینده توی مجلس وجود دارند که در دفاع از آشپز کاسه داغتر از آش هستند. البته
حالا بماند که نخود هر آشی هم هستند. ما نگفتیم نخودی هستند، گفتیم نخود هر آشی
هستند. این با آن فرق دارد. یکسری شعارشان این است: "تو آشت رو بخوری، به
آشپز چی کار داری؟"
از آنطرف همه میگویند آشپز دوتا شده. ما میگوییم کو؟ رحیم مشایی و رحیمی و
بقایی و... را نشان میدهند و میگویند ایناهاش. ما میشماریم میبینیم بیشتر از
دوتاست، میگوییم این حرفها بهانه است. زورتان به آشپز نمیرسد گیر میدهید به
کمکآشپز و گارسن و ظرفشور آشپزخانه.
یک سری هم سقشان را با این حرف برداشتهاند
که آشش ممکن است آش نباشد اما مشکل از کاسه است
که نیمکاسهای زیرش است. حالا بیا و بگو بابا این همان آش است این همان کاسه، هیچی
عوض نشده، کسی مگر به گوشش میرود؟
عدهای هم میگویند اساسا و اصولا دوره آشخوری گذشته است، آنها با آش و آشپز و آشپزخانه از دم مشکل دارند. بعضیها
هم میگویند با این کاسه به آن کاسه کردن، یعنی سوال و استیضاح رییسجمهور
و وزرا، چیزی تغییر نمیکند چون آش مدیریتی، شورتر از این حرفهاست. یک سری میگویند نه. باید گذاشت چندتا قل دیگر بزند. یکسری میگوید قل؟ ته گرفته،
قل چی را بزند؟ یکسری هم میگویند این آش آش پشت پاست. چه شور
باشد چه بینمک، باید خورد و غر نزد، چون خوبیت ندارد. اما بعضی هم میگویند شور یا بینمک، عیبی ندارد، مشکل اینجاست که آشپز شورش را درآورده.
آشپز اما توی دوربین زل میزند و با لبخندی روی لب میگوید: «حالا صبر کنید، یک
آشی برایتان پختهام...»
منتشرشده در روزنامهی قانون، ستون نشر اکاذیب، شماره 36 - 22 آذر