کارگردان: پوریا عالمی
عکس: Jodi Cobb, National Geographic
امروز، روز خبرنگار است. ما در یکی از تحریریههای پایتخت ایران هستیم. [...]
در این تحریریه خبرنگارانی مشغول به کارند. خبرنگارانی سر کارند. خبرنگارانی تو کار خبرنگارانی دیگرند. خبرنگارانی کار بلدند اما ابزار کار ندارند. [...] چه کسی در را قفل کرد؟ کلیددار چه کسی است؟ در این لحظه خبرنگاری از آن ته فریاد میکشد: کلید قلبمو دادم بهت گم نکنی، سر به هوای من. خبرنگاران دیگر یکصدا میگویند: روحانی مچکریم. [...]
در این اقلیم به علت آبوهوای خاص و شرایط عجیبومهیب جغرافیایی درخت گردو و خبرنگار دیر ریشه میدهند اما اگر بدهند میدهندها. دیده شده خبرنگار را به مناطق خوش آبوهوای شمال تهران منتقل میکنند. اما خبرنگار آنجا ریشه نمیدهد... کارشناسان معتقد هستند باید خبرنگار را در فصل درختکاری جابهجا کرد و برای این کار برنامهریزی مناسب داشت.
در تصویر، چند خبرنگار دیده میشوند. یکی از آنها پدرش هم دربیاید خبر را از دست نمیدهد. یکی از آنها پدرت را درمیآورد تا خبری به دست بیاورد. یکی از آنان نیز پدرش هم دربیاید ازش خبری درنمیآید.
اما کمی دورتر، شبهخبرنگاری دیده میشود که مشغول زدوبند و فروختن تیتر و گزارش است. این خبرنگار مورد بیمهری همکاران خود قرار میگیرد و از تحریریه کنار گذاشته میشود. سپس میرود «بولتن» درمیآورد و در نهایت توی یک وزارتخانه خودش را جا میکند. خبرنگاران به این خبرنگار حرف بدی میزنند که فیلمبردار و صدابردار ما هر چه تلاش کردند موفق به ضبط آن نشدند.
امروزهروز، خبرنگار به یک شیء تزیینی بدل شده است. در این منطقه که موسوم به نشست مطبوعاتی است یک مدیر و مقام مسوول دیده میشود که چند خبرنگار را دورش جمع کرده تا مسخرهبازی دربیاورد و جوک بگوید. برخی مقامات به وفور خبرنگار در نشست مطبوعاتی با هم چشمرو همچشمی دارند، اما اصولا خبرنگاران را سر بزنگاه دور میزنند، کلکها.
امروز روز خبرنگار است. تعدادی از خبرنگاران به علت شرایط بد نگهداری افسرده شدند. نسل آنها در حال انقراض است و شکارچیان بعد از شکار آهو و خرگوش به شکار این گونه علاقه زیادی نشان میدهند. در حالی که خبرنگار برخلاف آهو نسلش منقرض نمیشود و هر چه بیشتر برایش تله بگذارند او مثل کرگدن پوستش کلفتتر میشود. اوه... اوه... چطور شد. کمک... ما خودمان به تله افتادیم... کات...
امروز، روز خبرنگار است. ما در یکی از تحریریههای پایتخت ایران هستیم. [...]
در این تحریریه خبرنگارانی مشغول به کارند. خبرنگارانی سر کارند. خبرنگارانی تو کار خبرنگارانی دیگرند. خبرنگارانی کار بلدند اما ابزار کار ندارند. [...] چه کسی در را قفل کرد؟ کلیددار چه کسی است؟ در این لحظه خبرنگاری از آن ته فریاد میکشد: کلید قلبمو دادم بهت گم نکنی، سر به هوای من. خبرنگاران دیگر یکصدا میگویند: روحانی مچکریم. [...]
در این اقلیم به علت آبوهوای خاص و شرایط عجیبومهیب جغرافیایی درخت گردو و خبرنگار دیر ریشه میدهند اما اگر بدهند میدهندها. دیده شده خبرنگار را به مناطق خوش آبوهوای شمال تهران منتقل میکنند. اما خبرنگار آنجا ریشه نمیدهد... کارشناسان معتقد هستند باید خبرنگار را در فصل درختکاری جابهجا کرد و برای این کار برنامهریزی مناسب داشت.
در تصویر، چند خبرنگار دیده میشوند. یکی از آنها پدرش هم دربیاید خبر را از دست نمیدهد. یکی از آنها پدرت را درمیآورد تا خبری به دست بیاورد. یکی از آنان نیز پدرش هم دربیاید ازش خبری درنمیآید.
اما کمی دورتر، شبهخبرنگاری دیده میشود که مشغول زدوبند و فروختن تیتر و گزارش است. این خبرنگار مورد بیمهری همکاران خود قرار میگیرد و از تحریریه کنار گذاشته میشود. سپس میرود «بولتن» درمیآورد و در نهایت توی یک وزارتخانه خودش را جا میکند. خبرنگاران به این خبرنگار حرف بدی میزنند که فیلمبردار و صدابردار ما هر چه تلاش کردند موفق به ضبط آن نشدند.
امروزهروز، خبرنگار به یک شیء تزیینی بدل شده است. در این منطقه که موسوم به نشست مطبوعاتی است یک مدیر و مقام مسوول دیده میشود که چند خبرنگار را دورش جمع کرده تا مسخرهبازی دربیاورد و جوک بگوید. برخی مقامات به وفور خبرنگار در نشست مطبوعاتی با هم چشمرو همچشمی دارند، اما اصولا خبرنگاران را سر بزنگاه دور میزنند، کلکها.
امروز روز خبرنگار است. تعدادی از خبرنگاران به علت شرایط بد نگهداری افسرده شدند. نسل آنها در حال انقراض است و شکارچیان بعد از شکار آهو و خرگوش به شکار این گونه علاقه زیادی نشان میدهند. در حالی که خبرنگار برخلاف آهو نسلش منقرض نمیشود و هر چه بیشتر برایش تله بگذارند او مثل کرگدن پوستش کلفتتر میشود. اوه... اوه... چطور شد. کمک... ما خودمان به تله افتادیم... کات...
منتشرشده در روزنامه شرق 17 مرداد