کاری از دست باغچه هم برنمیآید
این بنا قدیمی است
و هر بار که تو در را محکم ببندی
چیزی از زهوار درها
چیزی از گچ روی دیوار
چیزی درون من
چیزی درون خانه
فرو میریزد
سر فرو بردهام در لاک خودم
شبیه لاکپشت پیر توی باغچه
هر دو منتظریم زمستان از راه برسد
به خوابی طولانی فرو برویم و به مرگ طبیعی زندگی کنیم
این خوابی است که تو برای من و لاکپشت دیدهای
سرم را به لاک لاکپشت فرو میبرم
لاکپشت پیر سر از کارم درنمیآورد
خودش را به خواب زمستانی میزند
هر بار چیزی فرو میریزد تو میگویی چیزی نیست
مشکل ما همین است که تو به تاریخ میخندی
وگرنه اینکه خنده ندارد وقتی میگویم
اتحاد جماهیر شوروی هم در صبحی پاییزی با کوبیدن محکم دری
به سمت فروپاشی لغزید
و تو میگویی اینکه چیزی نیست
میخندی و
در را محکم میبندی
و نمیبینی که چیزی در خانه چیزی در من که خرابی از حد
که من از درون فروپاشیدهام
این بنا قدیمی است
و هر بار که تو در را محکم ببندی
چیزی از زهوار درها
چیزی از گچ روی دیوار
چیزی درون من
چیزی درون خانه
فرو میریزد
سر فرو بردهام در لاک خودم
شبیه لاکپشت پیر توی باغچه
هر دو منتظریم زمستان از راه برسد
به خوابی طولانی فرو برویم و به مرگ طبیعی زندگی کنیم
این خوابی است که تو برای من و لاکپشت دیدهای
سرم را به لاک لاکپشت فرو میبرم
لاکپشت پیر سر از کارم درنمیآورد
خودش را به خواب زمستانی میزند
هر بار چیزی فرو میریزد تو میگویی چیزی نیست
مشکل ما همین است که تو به تاریخ میخندی
وگرنه اینکه خنده ندارد وقتی میگویم
اتحاد جماهیر شوروی هم در صبحی پاییزی با کوبیدن محکم دری
به سمت فروپاشی لغزید
و تو میگویی اینکه چیزی نیست
میخندی و
در را محکم میبندی
و نمیبینی که چیزی در خانه چیزی در من که خرابی از حد
که من از درون فروپاشیدهام