مشتش را گرفتی، آفرین
مشتش را جلوی همه باز کن
دستش را رو کن
دستفروش است
این حرف را به گوشش فرو کن، آفرین
فقرش را بکوب توی صورتش، صدآفرین
و وصلههای لباسش را پرچم رسواییاش کن، هزارآفرین
زائده است دفعش کن
نشسته به روی جدول تازهرنگشدهی زیباسازی دستوری
پاکش کن
با دستمال گردگیری
بروبش از روی مظاهر خوشبختی آماری
تا بدبختی خودش را پشت بتههای بلوار پنهان کند
در فاصله تزریق گرد بیتفاوتی با سرنگ رایگان
در پیدا کردن غذای تهمانده
در سطل زبالههای تفکیکشدهی خشک و تر از هم
تا خشک و تر بسوزند با هم در سطح شهر
با گرد سوسککش
با گرد موشکش
با چیزی مثل زدن پشهبند برای دفع پشه
دورش کن از کوچه و خیابان شهر
در تن واماندهی مرد دستفروش
در پای وادادهی مرد دستفروش
در تجاوز گرسنگی به شکمش در روز روشن
رد خالکوبی کهنه را بیاب
و بکوبش توی خبر ساعت نه
هزارآفرین برای تو
دورش کن
دورش کن از نیمکت پیادهرو، نیمکت پارک، نیمکت ایستگاه اتوبوس، نیمکت ایستگاه مترو
از محل جلوس شهری
و پیش از آنکه خودش را به زیر قطار بیندازد از ایستگاه بیندازش بیرون
سر مترو را فروتر کن به زیر شهر
تا فرو ببلعد دستفروشها را درون خود
همچون کسی که استخوان در گلو مانده را به زور نوشابه رژیمی استاندارد میدهد فرو
آفرین
صدآفرین
فرشتهی روی زمین
مشتش را گرفتی
لطفی در حقش کن
بروبش
محوش کن
دورش کن
راحتش کن
حتا به زور پنجهبوکس
:(
مشتش را جلوی همه باز کن
دستش را رو کن
دستفروش است
این حرف را به گوشش فرو کن، آفرین
فقرش را بکوب توی صورتش، صدآفرین
و وصلههای لباسش را پرچم رسواییاش کن، هزارآفرین
زائده است دفعش کن
نشسته به روی جدول تازهرنگشدهی زیباسازی دستوری
پاکش کن
با دستمال گردگیری
بروبش از روی مظاهر خوشبختی آماری
تا بدبختی خودش را پشت بتههای بلوار پنهان کند
در فاصله تزریق گرد بیتفاوتی با سرنگ رایگان
در پیدا کردن غذای تهمانده
در سطل زبالههای تفکیکشدهی خشک و تر از هم
تا خشک و تر بسوزند با هم در سطح شهر
با گرد سوسککش
با گرد موشکش
با چیزی مثل زدن پشهبند برای دفع پشه
دورش کن از کوچه و خیابان شهر
در تن واماندهی مرد دستفروش
در پای وادادهی مرد دستفروش
در تجاوز گرسنگی به شکمش در روز روشن
رد خالکوبی کهنه را بیاب
و بکوبش توی خبر ساعت نه
هزارآفرین برای تو
دورش کن
دورش کن از نیمکت پیادهرو، نیمکت پارک، نیمکت ایستگاه اتوبوس، نیمکت ایستگاه مترو
از محل جلوس شهری
و پیش از آنکه خودش را به زیر قطار بیندازد از ایستگاه بیندازش بیرون
سر مترو را فروتر کن به زیر شهر
تا فرو ببلعد دستفروشها را درون خود
همچون کسی که استخوان در گلو مانده را به زور نوشابه رژیمی استاندارد میدهد فرو
آفرین
صدآفرین
فرشتهی روی زمین
مشتش را گرفتی
لطفی در حقش کن
بروبش
محوش کن
دورش کن
راحتش کن
حتا به زور پنجهبوکس
:(