امروز میخواستیم اولین چتمان را با یکی از سران جریان انحرافی منتشر کنیم که هر کاری کردیم بالا نیامد، نه اینترنت نه آن سر انحرافی. یکی دوبار هم تلاش کردیم که متاسفانه نصفه بالا آمد. جریان انحرافی همینطوری نصفش زیر زمین است نصفش توی پستو نصفش توی جیب نصفش توی قوطی نصفش توی حقه نصفش توی صندوق و صدالبته نصفش توی رمل و اسطرلاب. یعنی کلا طوری شده که تا چند وقت دیگر سیب که بخوری کرم داشته باشد کرمش را منتسب میکنند به جریان انحرافی. حالا شما هی بیا بگو کرم از خود درخت است. چه فایده؟
رانندگی انحرافی
بعد ما درست متوجه نشده بودیم آن نصفهای که بالا آمده و لود شده بود سر جریان انحرافی است یا تهاش یا وسطش. برای همین دیدیم الان شما گردش به چپ کنی میشوی جریان انحرافی و پلاکت را میکنند، گردش به راست کنی میشوی سد معبر و شب را میخوابانندت توی پارکینگ، بدبختی اینجاست راه خودت را هم بروی میگویند داری عبور از خط عابر پیاده و سواره میکنی. و محکم گارد ریل میآید و میکوبد به شما تا جلوت را نگه دارد. خیلی پیچیده است. برای همین تصمیم گرفتیم با سر و ته و وسط این جریان فعلا چت نکنیم تا تکلیفش را مشخص کند.
زحمتکشان تشکر تشکر
همینجا رسما از زحمتکشانی که زحمت میکشند سرعت اینترنت کم شود خواهش میکنیم زحمت نکشند ما راضی به زحمتشان نیستیم در کل زحمت را کم کنند بگذارند ما به کارمان برسیم ممنون میشویم.
منتشرشده در ستون "بیا چت کنیم"، روزنامهی روزگار، 13 دی 90، شمارهی 1602
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)