اکبر هـ . ر: فیلترشکن داری؟
ما: آقا ما با اسم مستعارها چت نمیکنیم. همینطوری با آدم حقیقی حرف میزنیم بعد میفهمیم طرف حقوقی بوده . "اکبر هر" یعنی چی؟ هر چی؟ یعنی اینقدر جهانشمول که هر چی باشد فرق ندارد؟ یا یعنی هر را از بر تشخص میدهی؟ یا چی؟
اکبر هـ . ر: فیلترشکن میخواهم. اذیت نکن. داری؟
ما: شما؟
اکبر هـ . ر: من اکبر هاشمی رفسنجانی هستم. سلام علیکم.
ما: من باور نمیکنم. حتما نفوذی هستی یا هکر که ایمیل اکبرآقا را هک کردی.
اکبر هـ . ر: بابا جان من اکبر هاشمی رفنسجانی هستم. باور نمیکنی بیا ویسچت حرف بزنیم.
ما: خب باور کردیم آقای هاشمی. شما چرا مستعار شدید با این حالتون؟ واقعا توقع مستعار نداشتیم. خانواده چطورند؟
اکبر هـ . ر: سلام میرسانند. فیلترشکن داری؟
ما: فائزه خانوم چطورند؟
اکبر هـ . ر: رفته بودم ناهار و استراحت. زنگ زدم به فائزه. گفتم لیوان آب دستش است بگذارد زمین بیاید گفت نمیتواند. گفتم چرا؟ گفت باید آب خنک بخورد آب خنک را هم تا نخوری نمیتوانی لیوانش را زمین بگذاری. متوجه شدم تازگیها در مصرف آب صرفهجویی نمیشود. یادمان باشد تذکر بدهم. آنموقع آب سهمیهبندی بود خوب بود. همه آب خنک میخوردند اما با هم میخوردند.
فیلتر شدم رفت
اینترنت قطع و وصل شد. زور زدیم تا دوباره کانکت شویم. آفلاین گذاشته بود «فیلترشکن داری؟»
گفتم: فیلترشکن؟ آقا کدام سایت میخواهید بروید مگر؟ خدایی نکرده از آن سایتها؟ یا زبانم لال از این سایتها؟
آنلاین بود. اما چراغ چتش را خاموش کرده بود و داشت با چراغ خاموش حرکت میکرد. نوشت: فیلترشکن داری؟
ما: نکند میخواهید بروید فیسبوک و لایک کنید؟ البته ماندم آن چیست که شما بخواهید لایکش کنید.
اکبر هـ . ر: میخواهم سایت خودم را باز کنم. یک خاطرهی جدید نوشتم از قدیم. ردخور ندارد.
ما: وا. به حق چیزهای ندیده. آقا جدی جدی شما هم فیلتر شدی؟ یعنی شما هم؟
اکبر هـ . ر: بله. یک فیلسوف خارجی که البته فیلسوفهای خارجی اکثر حرفهاشان غلط است، میگوید: «من فیلتر شدم پس هستم.»
ما: فیلتر که چیزی نیست. ایگنور نشوی.
اکبر هـ . ر: بله.
ما: عجب حکایتی شده. یک زمانی آدم اینقدر تریبون دارد نمیداند از کجا حرف بزند. بعد از یک مدت نمیداند اینقدر تریبون دارد حرف از چی بزند. بعد که میخواهد واقعا حرف بزند میبیند نه تریبون دارد نه تلویزیون نه سایت. سخته؟ نه؟
اکبر هـ . ر: بله. سخته. فیلترشکن داری؟
ما: آقا فیلتر شدی یعنی واقعا؟
اکبر هـ . ر: بله. زنگ زدند دفتر. محسن گوشی را برداشت. من رفته بودم برای ناهار و استراحت. وقتی برگشتم دیدم محسن آشفته است. گفتم: «چی شده بابا؟» گفت: «یکی زنگ زد گفت یکی زنگ زده گفته دیگر به سایت شما سرویس ندیم. گفتم از کجا زدند؟ دوتا فوت کرد و بعد تندی قطع کرد.» به محسن دلداری دادم. دوتا مساله بود که مساله اول حسن داشت مساله دوم بهت. مساله اول این بود که میخواهند سرویس ندهند. این خودش حسن است. چون اگر بخواهند سرویس بدهند یا حتا سرویس کنند، سایت را، خوب نیست. مساله دوم این بود که کی زنگ زده؟
ما: یعنی کی زنگ زده؟
اکبر هـ . ر: یعنی کی زنگ زده؟
ما: از من میپرسید؟ یک موقع همه از شما میپرسیدند.
اکبر هـ . ر: فیلترشکن داری؟
ما: آقا به نظرم بیخیال سایت شوید. فیلتر یک طور حصر اینترنتی است آدم نه میتواند جایی برود نه کسی میتواند پیش آدم بیاید.
اکبر هـ . ر: فیلترشکن داری؟
ما: آقا الان چک کردم فیلتر که هستید هیچی کلا پکانده شده سایت و رفته هوا. هیچ اثری ازش باقی نیست. یعنی انگار از اساس نبودید. به نظرم یک وبلاگ با اسم مستعار، مثلا همین اکبر هر، توی بلاگفا یا وردپرس یا بلاگاسپات باز کنید. من میگویم بچهها لینکتان کنند که کلیکخور و خوانندههاتان زیاد شود. البته الان که دیگر تریبون و تلویزیون و سایت و وبلاگ ندارید فکر کنم کم کم باید فعالیتتان را با اسم مستعار در کامنتدانی وبلاگهای دیگر شروع کنید. بمیرم الهی. یاد فامیلمان افتادم. او یک بازاری گردنکلفت بود که نفهمید از کجا خورد و ورشکسته شد الان تراکت پخش میکند توی میدان انقلاب.
اکبر هـ . ر: وجدانی به روح اعتقاد داری؟
ما: :|
ما: آقا ما با اسم مستعارها چت نمیکنیم. همینطوری با آدم حقیقی حرف میزنیم بعد میفهمیم طرف حقوقی بوده . "اکبر هر" یعنی چی؟ هر چی؟ یعنی اینقدر جهانشمول که هر چی باشد فرق ندارد؟ یا یعنی هر را از بر تشخص میدهی؟ یا چی؟
اکبر هـ . ر: فیلترشکن میخواهم. اذیت نکن. داری؟
ما: شما؟
اکبر هـ . ر: من اکبر هاشمی رفسنجانی هستم. سلام علیکم.
ما: من باور نمیکنم. حتما نفوذی هستی یا هکر که ایمیل اکبرآقا را هک کردی.
اکبر هـ . ر: بابا جان من اکبر هاشمی رفنسجانی هستم. باور نمیکنی بیا ویسچت حرف بزنیم.
ما: خب باور کردیم آقای هاشمی. شما چرا مستعار شدید با این حالتون؟ واقعا توقع مستعار نداشتیم. خانواده چطورند؟
اکبر هـ . ر: سلام میرسانند. فیلترشکن داری؟
ما: فائزه خانوم چطورند؟
اکبر هـ . ر: رفته بودم ناهار و استراحت. زنگ زدم به فائزه. گفتم لیوان آب دستش است بگذارد زمین بیاید گفت نمیتواند. گفتم چرا؟ گفت باید آب خنک بخورد آب خنک را هم تا نخوری نمیتوانی لیوانش را زمین بگذاری. متوجه شدم تازگیها در مصرف آب صرفهجویی نمیشود. یادمان باشد تذکر بدهم. آنموقع آب سهمیهبندی بود خوب بود. همه آب خنک میخوردند اما با هم میخوردند.
فیلتر شدم رفت
اینترنت قطع و وصل شد. زور زدیم تا دوباره کانکت شویم. آفلاین گذاشته بود «فیلترشکن داری؟»
گفتم: فیلترشکن؟ آقا کدام سایت میخواهید بروید مگر؟ خدایی نکرده از آن سایتها؟ یا زبانم لال از این سایتها؟
آنلاین بود. اما چراغ چتش را خاموش کرده بود و داشت با چراغ خاموش حرکت میکرد. نوشت: فیلترشکن داری؟
ما: نکند میخواهید بروید فیسبوک و لایک کنید؟ البته ماندم آن چیست که شما بخواهید لایکش کنید.
اکبر هـ . ر: میخواهم سایت خودم را باز کنم. یک خاطرهی جدید نوشتم از قدیم. ردخور ندارد.
ما: وا. به حق چیزهای ندیده. آقا جدی جدی شما هم فیلتر شدی؟ یعنی شما هم؟
اکبر هـ . ر: بله. یک فیلسوف خارجی که البته فیلسوفهای خارجی اکثر حرفهاشان غلط است، میگوید: «من فیلتر شدم پس هستم.»
ما: فیلتر که چیزی نیست. ایگنور نشوی.
اکبر هـ . ر: بله.
ما: عجب حکایتی شده. یک زمانی آدم اینقدر تریبون دارد نمیداند از کجا حرف بزند. بعد از یک مدت نمیداند اینقدر تریبون دارد حرف از چی بزند. بعد که میخواهد واقعا حرف بزند میبیند نه تریبون دارد نه تلویزیون نه سایت. سخته؟ نه؟
اکبر هـ . ر: بله. سخته. فیلترشکن داری؟
ما: آقا فیلتر شدی یعنی واقعا؟
اکبر هـ . ر: بله. زنگ زدند دفتر. محسن گوشی را برداشت. من رفته بودم برای ناهار و استراحت. وقتی برگشتم دیدم محسن آشفته است. گفتم: «چی شده بابا؟» گفت: «یکی زنگ زد گفت یکی زنگ زده گفته دیگر به سایت شما سرویس ندیم. گفتم از کجا زدند؟ دوتا فوت کرد و بعد تندی قطع کرد.» به محسن دلداری دادم. دوتا مساله بود که مساله اول حسن داشت مساله دوم بهت. مساله اول این بود که میخواهند سرویس ندهند. این خودش حسن است. چون اگر بخواهند سرویس بدهند یا حتا سرویس کنند، سایت را، خوب نیست. مساله دوم این بود که کی زنگ زده؟
ما: یعنی کی زنگ زده؟
اکبر هـ . ر: یعنی کی زنگ زده؟
ما: از من میپرسید؟ یک موقع همه از شما میپرسیدند.
اکبر هـ . ر: فیلترشکن داری؟
ما: آقا به نظرم بیخیال سایت شوید. فیلتر یک طور حصر اینترنتی است آدم نه میتواند جایی برود نه کسی میتواند پیش آدم بیاید.
اکبر هـ . ر: فیلترشکن داری؟
ما: آقا الان چک کردم فیلتر که هستید هیچی کلا پکانده شده سایت و رفته هوا. هیچ اثری ازش باقی نیست. یعنی انگار از اساس نبودید. به نظرم یک وبلاگ با اسم مستعار، مثلا همین اکبر هر، توی بلاگفا یا وردپرس یا بلاگاسپات باز کنید. من میگویم بچهها لینکتان کنند که کلیکخور و خوانندههاتان زیاد شود. البته الان که دیگر تریبون و تلویزیون و سایت و وبلاگ ندارید فکر کنم کم کم باید فعالیتتان را با اسم مستعار در کامنتدانی وبلاگهای دیگر شروع کنید. بمیرم الهی. یاد فامیلمان افتادم. او یک بازاری گردنکلفت بود که نفهمید از کجا خورد و ورشکسته شد الان تراکت پخش میکند توی میدان انقلاب.
اکبر هـ . ر: وجدانی به روح اعتقاد داری؟
ما: :|
منتشرشده در ستون "بیا چت کنیم"، روزنامهی روزگار، 14دی 90، شمارهی 1603
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)