موافقید کاناپهی سال جدید را با حکایات پراکندهی روز سیزدهم شروع کنیم؟
مانیفست سیزده
سیزده روز بیشتر است که تعطیل است و آب از آب تکان نخورده. نه در اقتصاد، نه در سیاست، نه در بورس، نه در ما، نه در شما، نه در دشمن، نه در جاهای دیگر. (البته تنها چیزی که تغییر کرده صورت ظاهر سیاستمداران است که به خاطر خوردن آجیل و تخمه صورتشان پاشیده و جوش زده و نهانشان عیان شده. که این موضوع به ما دخلی ندارد.) خلاصه این تعطیلات ثابت کرد شش ماه هم تعطیل باشیم اتفاقی نمیافتد و این یعنی در ثبات کامل به سر میبریم و هیچی رویمان تاثیرگذار نیست. بر خلاف اروپا و آمریکا که تقی به توقی بخورد اقتصادشان بالا و پایین میشود؛ تا این لحظه بالا و پایین ما تغییری نکرده و همه چیز سر جای خودش است. این جابهجایی، مسالهی مهمی است که تحلیلگران بهش دقت نمیکنند. لطفا از این به بعد بهش دقت کنید.
اول لاریجانی
حداد عادل از فردای روزی که مجلس رفت تعطیلات و نمایندگان برگشتند شهرشان، آمد و گفت: «من آمدم کاناپه.»
گفتم: «کاناپه ایام عید پذیرای مهمانان نوروزی است. جا نداریم.»
حداد گفت: «من ترکهای و لاغرم. عینهو خودت. جا نمیگیرم.»
گفتم: «پس بفرما.»
خلاصه از وقتی که به حداد بفرما زدیم کاناپه را قرق کرده و همینطور دراز به دراز ولو شده روی کاناپه. تا الان هم که عصر روز سیزدهم است حتا نرفته تا دم پنجره هوا عوض کند.
میگویم: «غلامعلی جان، حداد جان، عادل جان، پا شو. کرسی ریاست مجلس که نیست که بنشینی بلند نشوی.»
حداد میگوید: «ئه؟ نه بابا. چرا، لاریجانی، علیشون، بلند نمیشود پس؟ نوبت من است.»
میگویم: «خب بهش میگویم که نوبتیش کنید. چهارتا شما، چهارتا او. حالا پا شو غلامعلی جان، حداد جان، عادل جان. چهارنفریتان از روی کاناپه بلند شوید. کار و زندگی داریم.»
حداد میگوید: «اول بگو لاریجانی بلند شود، بعد من بلند میشوم.»
خانهنشینی یا کاناپهنشینی، مساله این است؟
طبق اخبار رسیده که از اساس تکذیب میشود آقای احمدینژاد هم یک کاناپه گذاشته توی خانهاش و سیزده روز را روی آن نشسسته. بعد بهش گفتهاند: «دکتر نمیروی سر کار؟»
گفته: «دارم دورکاری میکنم.»
گفتند: «باز هم دورکاری؟ باز هم خانهنشینی؟»
گفته: «نه، خانهنشینی نیست. کاناپهنشینی است. آن موقع میگفتند چرا خانه نشستی، الان کاناپه نشستم، اینطوری کسی نمیتواند ایراد بگیرد.»
ما روی کاناپه، شما روی کاناپه، همه روی کاناپه
در این لحظه که شما دارید سبزه گره میزنید و مشغول نوشیدن نوشابهی رژیمی هستید و روی چمن ولو شدید، ما آمدیم در تحریریهی روزنامه و مشغول نوشیدن چای هستیم و روی کاناپه مستقر شدیم و مشغول نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی هستیم.
همهی بچهها هم (جز در سرویس سیاسی که علیرضا و صبا و آمنه رفتهاند مرخصی و مهسا دارد مدام ذکر خیرشان را میکند) مشغول کار هستند که فردا صبح اولین نسخهی روزنامه را در سال جدید به زیور طبع بیارایند و به دست شما برسانند.
سرویس اقتصادی شکلات خارجی تعارف میکند و در مضرات از بین رفتن تولید و واردات صحبت میکنند. سرویس اجتماعی آرزوی سالی بیخطر و پرپول و پرعشق میکند که همه میگویند: «خطر را فهمیدیم. ولی معنی پول و عشق را درست متوجه نشدیم. به فارسی یعنی چه!؟» سرویس ورزشی از صبح که آمده ولکن نیست و دارد نرمش میکند. بچههای صفحهی آخر دارند آرزو میکنند مدیرمسوول در سال جدید دست از حذف مطالب و یادداشتها بردارد. مدیرمسوول قهقههی عجیبی سر میدهد و میگوید: «فکر کردید... از این خبرها نیست، اما آرزو بر جوانان عیب نیست.»
بساط آبدارخانه هم تعطیل است و همه "چاییسرخود" شدهاند.
در این لحظه – واقعا - شما هنوز روی چمن ولو هستید و دارید نوشابه میخورید؟ بس است دیگر. زیادهروی نکنید. در ضمن، اگر دارید سبزه گره میزنید، شماها که دستتان به گرهزدن آشناست، بیزحمت برای همهی جوانان هم یک گرهای بزنید، بلکه افاقه کرد و در سال جدید همه ازدواج کنند و سرشان گرم شود و دیگر کاری به سیاست و اقتصاد نداشته باشند و این طوری دغدغهی دولت هم کم شود که دیگر هی به زور وام ازدواج و هر بچه یک میلیون و این چیزها جوانان را نفرستد دنبال نخود سیاه. خیلی ممنون.
منتشرشده
در روزنامهی اعتماد، 14 فروردین 91
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)