جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۱

آی آدم‌ها که در مجمع نشسته شاد و بیکارید...

من نمی‌دانم الان طوری شده که هر شخصیت یا بی‌شخصیت سیاسی وقتی سخنرانی می‌کند روی کاناپه دراز می‌شود و حرف می‌زند، یا اصولا سیاست ما به سیاست کاناپه‌ای تبدیل شده، یعنی؛ اول روی کاناپه دراز شو، بعد خودت را رها کن و هر چه به ذهن و دهانت رسید بگو.
به همین مناسبت چندروز پیش الهام، غلامحسین‌شون، روی کاناپه دراز کشیده و خودش را رها کرده و هر چی بوده ریخته بیرون. چیزهایی که چند روز است می‌خواهیم هضمش کنیم اما نمی‌شود. ببینید چی گفته – البته ما نمی‌دانیم الان این حرف الهام، غلامحسین‌شون، را ما بنویسیم دقیقا تشویش اذهان عمومی کرده‌ایم یا نشر اکاذیب. به هر حال با مسوولیت محدود بخوانید چه گفته؛
«بیکاری برای سیستم، مزاحمت ایجاد می‌کند. در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب افرادش هم یک جور مصلحت است [که لابد بیکار نمانند!].»
 
3000044 نفر عضو مجمع تشخیص
ما گفتیم: «اگر مجمع تشخیص مصلحت جای بیکاران است، که باید به همت دولت نهم و دهم . طبق آماری که خودشان منتشر کردند الان حدود دو سه میلیون نفر بیکار داشته باشیم در نتیجه مجمع تشخیص نباید چهل و سه چهار نفر عضو داشته باشد باید سه میلیون و چهل و چهار نفر عضو داشته باشد.»
در همین رابطه از چند جوان بیکار که سر کوچه تخمه می‌شکستند پرسیدیم: «شما بیکارید؟»
آن‌ها یک‌صدا گفتند: «نه بابا. ما عضو مجمعیم.»
 
آقا مزاحم نشو
اگر دقت کنید می‌بینید که الهام گفته بیکاری برای سیستم مزاحمت ایجاد می‌کند. به همین مناسبت [...]

بیکاره یا هیچ‌کاره؛ مساله این است
محمدرضا باهنر هم از راه دور گفت: «اگر این تعبیر الهام درست باشد، الان خود آقای الهام باید عضو مجمع باشد، چرا که او عملا هیچ‌کاره است.»
ما به باهنر تذکر آیین‌نامه‌ای دادیم که الهام، غلامحسین‌شون، گفته مجمع جای بیکاره‌هاست، هیچ‌کاره‌ها که بیکار هم نیستند. چرا؟ چون بیکار کسی است که کار داشته الان بیکار شده. ولی هیچ‌کاره کسی است که کاری نداشته کاری هم ندارد بکند کاری هم از دستش برنمی‌آید اما در کار دیگران دخالت می‌کند و در همه کارها نظر می‌دهد.
 
مورچه در آب
به نظر ما الهام که از بیکاری یک کاری کرده که همه را بگذارد سر کار. چرا؟ چون به مناسبت حرفی که زده حسین ابراهیمی، عضو جامعه روحانیت مبارز، گفت: «برخی‌ها اگر خود جایگاه مطلوبی نتوانند کسب کنند فکر می‌کنند همه دنیا بهم ریخته، به تعبیری دیگر مورچه در آب می‌افتند می‌گوید دنیا را آب برد.»
با توجه به این‌که در حال حاضر یک مورچه در آب افتاده و خیال می‌کند دنیا را دارد آب می‌برد، این شعر نیما را این‌طور اصلاح می‌کنیم:
 
آی آدم‌ها که در مجمع نشسته / شاد و بیکارید /
یک نفر از بیکاری دارد می‌سپارد جان /
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند تا پیدا کند یک کار /
آی آدم‌ها که در مجمع بساط دل‌گشا دارید /
یک مورچه در آب اوفتاده است /
این مورچه / آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بی‌تابش افزون / می‌کند زین آب‌ها بیرون / گاه سر، گه پا /
آی آدمها / شماها واقعا در مجمع بیکارید؟ /
شماها واقعا در سیستم / کرده‌اید مزاحمت ایجاد؟ /
آخه چرا؟
 
 
 
منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، 2 اردیبهشت 91 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)