سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۱

حساسیت ندارم اما جوش می‌زنم + یادداشتی از پگاه آهنگرانی

لاریجانی، جوادشون نه، علی‌شون آمد روی كاناپه و دراز شد و به نقل از ایسنا گفت: «موافق یك مجلس خاموش نیستم.»
ما گفتیم: «بله... بله... منتها همان‌طور كه می‌دانیم خاموش نبودن یعنی روشن بودن. روشنایی هم نیاز به برق دارد. منبع تامین برق هم وزارت نیرو است. رییس وزارت هم وزیر دولت است. رییس دولت هم آقای احمدی‌نژاد است. آقای احمدی‌نژاد هم دستور داده برق مجلس را قطع كنند. چون روشنایی زیاد چشمش را می‌زده. در نتیجه شما موافق مجلس خاموش باشی یا نباشی از این بی‌نورتر و بی‌جون‌تر نمی‌شود.»
لاریجانی گفت: «حالا صبر كن رییس بعدی بیاد. از بس تاریك می‌شود همه كورمال كورمال باید راه بروند توی مجلس و هی می‌زنند به در و دیوار و جاده خاكی. می‌گویی نه، وایسا و ببین.»
{...}
شیربرنج
لاریجانی، علی‌شون، كه كیفور از تحلیل ما از عملكرد رییس بعدی بود، گفت: «پدرسالاری از آن وصله‌هایی است كه اصلا به مجلس هشتم نمی‌چسبد.»
ما گفتیم: «اون كه بله. مجلس هشتم خودش سالار است. یعنی در تاریخ از آن، یادها خواهند كرد. اصلا بعدها بخواهند بگویند طرف دل شیر دارد، می‌گویند طرف ربطی به مجلس هشتم ندارد. یا همین الان توی كوچه و خیابان لبنیاتی‌ها روی ماست كم‌چرب می‌نویسند «سرشار از مجلس هشتم مناسب برای تهیه شیربرنج».
خوش‌رقصی
لاریجانی كماكان روی كاناپه گفت: «نظارتی كه بر كودكستان هست نمی‌شود بر مجلس اعمال كرد.»
ما گفتیم: «بله. چندوقت پیش هم در خبرها خواندیم رقصیدن و آموزش حركات موزون در كودكستان‌ها ممنوع شده است. منتها ما نمی‌دانیم با این‌همه خوش‌رقصی و حركات موزون كه وكیل‌الدوله‌ها در مجلس هشتم داشتند آیا بهتر نبود همان نظارتی كه بر كودكستان هست بر مجلس هشتم هم اعمال می‌شد؟»
حرف زدن یا تره خرد كردن
لاریجانی كه تازه سر درددل كردنش باز شده بود گفت: «مجلس دبستان نیست كه همه روپوش بپوشند و در آن بنشینند و یك جور حرف بزنند.» ما گفتیم دست كم توی دبستان «حرف» می‌زنند. توی مجلس كه تره هم خرد نمی‌كنند. بدبختی حرف هم بزنند كسی برای حرف‌شان تره هم خرد نمی‌كند.
حساسیت ندارم اما جوش می‌زنم
لاریجانی، علی‌شون، قبل از اینكه از روی كاناپه بلند شود و برود گفت: «به موضوع ریاست مجلس نهم حساسیت ندارم.»
ما گفتیم: «ببخشید این جوش‌هایی كه زدید، روی صورت‌تان را می‌گویم، حساسیت به چی است؟»
***
پگاه آهنگرانی وارد می‌شود
دیروز نوشتیم كه استخرهای برزیل كوچك است و جا نیست و آدم‌ هی می‌خورد به این و آن و به همین خاطر در برزیل دیپلمات‌های ایرانی دچار «تفاوت فرهنگی» می‌شوند.
از آن طرف آقای سلحشور كه مودب‌ترین و فرهنگی‌ترین چهره زنده هنری ایران محسوب می‌شود، چندی پیش درباره بازیگران زن و سینمای ایران حرف‌هایی زده بود كه «تفاوت فرهنگی»اش را نشان می‌داد.
به همین مناسبت به مطلبی كه هم‌اكنون از پگاه آهنگرانی به دست‌مان رسید، توجه كنید. 
- ستون روبه‌رو، که از این ستون به آن ستون فرج است.
سوءتفاهم فرهنگی مخصوص دیپلمات‌ها

پگاه آهنگرانی 
چندی پیش شایعه شده بود كه یكی از مقامات سفارت ایران در برزیل دست به عملی زده كه كلی باعث سرشكستگی اخلاقی و فرهنگی كشور شده است. البته وزارت امور خارجه ایران سریعا قضایا را تكذیب و رفع و رجوع كرد و آن را سوءتفاهم فرهنگی دانست. بحمدالله از این وصله‌ها به ما نمی‌چسبد. در اصل موضوع و تكذیبیه اظهارنظری نمی‌توان كرد، چون یكی خبری می‌دهد و یكی تكذیب می‌كند و اطلاعات ناقص ما هم كه مثل همیشه امكان قضاوت را از ما سلب می‌كند. اما با خود فكر كردم اگر این ماجرا حتی در حد شایعه در حوزه سینما و هنر رخ می‌داد، دوستان غیور چگونه خاك آنجا را به توبره می‌كشیدند و یكشبه سینما و سینماگر را با هم تعطیل می‌كردند.
این فقط به تفاوت عملكرد دو وزارتخانه و دو وزیر مربوط نمی‌شود، بلكه از نگاه دوگانه سیاستمداران ما است كه یكی شایعه عمل خلاف شئونات اخلاقی یك دیپلمات در استخر عمومی در برزیل را سوءتفاهم فرهنگی قلمداد می‌كند، آن هم درباره سفارتخانه‌یی كه ویترین بین‌المللی ما است و آن یكی، فقط كافی است موقع رانندگی باد روسری‌اش را كمی عقب بزند، مرتكب خطای نابخشودنی می‌شود و جامعه‌یی را به فساد می‌كشاند.
آیا حساسیت وزارت خارجه كمتر از وزارت ارشاد است؟ 
آیا غیرت وزارت خارجه كمتر از وزارت ارشاد است؟ 
آیا جنسیت فرد خاطی در میزان جرم موثر است؟ 
آیا اگر محل جرم در آب یا خشكی باشد، قضایا فرق می‌كند؟ 
و آیا مگر وزارت خارجه آقای سلحشور ندارد؟ 
شاید هم به خاطر این است كه هنرمند حق ندارد دچار سوءتفاهم‌های فرهنگی شود و این فقط از امتیازات ویژه دیپلمات‌هاست. ما كه از این قضایا سر درنیاوردیم، از این دست به قول معروف معیارهای دوگانه تا دل‌تان بخواهد پیدا می‌شود و این یكی نوبر امسال بود.



  منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، 5 اردیبهشت 91 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم.)