ما: خب. میریم که داشته باشیم یک بازی دوستانه بین مجلس و دولت رو. البته تا این لحظه مشخص نشده این بازی رفت است یا برگشت، چون تا آنجا که ما دیدیم این فقط دولت است که دارد به مجلس میرود. خب من تا بازی شروع نشده از مادر رجب، کارشناس فوتبال، بپرسم چرا تا حالا مجلس به دولت نرفته؟ و همیشه این دولت بوده که به مجلس میرود؟
مادر رجب: سلام میکنم به رجب و شما و دیگر دوستان. بله. مجلس چون خیلی ساختمان بزرگتری دارد و در این ساختمان هم خیلی بزرگ است طبیعی است که دولت راحتتر بتواند برود به مجلس. در حالی که مجلس الان توی زمین خودش بازی میکند نتایج خوبی کسب نکرده، حالا فکر کن برود در زمین دولت...
ما: بله. زمین بازی را میبینیم که نمایندهها از قبل سر جایشان مستقر شدند. در این لحظه تیم دولت وارد زمین میشه... ثمره هاشمی با شماره نه. رحیم مشایی با شماره عدد پی (یعنی تهاش معلوم نیست.) رسایی و زاکانی و ابوترابی با شماره دولت هشت... در این لحظه علی لاریجانی بدو بدو میرود و دست رسایی و زاکانی و ابوترابی را میگیرد و میکشدشان این سمت و میگوید: «شما عضو تیم مجلسید. توی تیم دولت چی کار میکنید؟»
زاکانی و رسایی و ابوترابی میگویند: «آخه دوست داریم.»
ما: علی لاریجانی بدو بدو برمیگردد و تا کسی صندلی مربیگری و کرسی ریاست مجلس را – وقتی او از جاش بلند شده – نگیرد. بله. علی لاریجانی روی صندلی ریاست... حداد عادل را میبینیم که پشت میز هیات رییسه قایم شده بود تا از موقعیت استفاده کند و بنشیند روی صندلی ریاست که با اقدام هوشمندانه علی لاریجانی تیرش به سنگ میخورد. حداد عادل با پیراهن شماره پنج به سمت صندلیاش در انتهای مجلس برمیگردد. در این لحظه بازی یکهو شروع میشود و نمایندهها به سمت زمین حریف حمله میبرند... اما نخیر... نخیر... بازی شروع نشده و آقای احمدینژاد وارد زمین میشود که معلوم نیست چرا نمایندهها اینقدر خوشحال به سمت او هجوم میبرند و با او عکس یادگاری میگیرند... آقای احمدینژاد با دست به علی لاریجانی اشاره میکند 4 تا هم آوانس برای شما. علی لاریجانی زیر لب غر غر میکند.
احمد توکلی با لباس ورزشی در گوش لاریجانی میگوید: «بپرس آوانس یعنی چی؟ یه بار من سر استعفای مرتضوی دوتا آوانس گرفتم، بعد دیدم توی گل خوردهام محسوب شده.»
ما: حالا نمایندهها که کارشان با آقای احمدینژاد تمام شده برمیگردند سر جاشان. داور سوت میزند و بازی شروع میشود. توپ زیر پای وزیر اقتصاد که همینطوری یلخی میزند زیر توپ تا ببیند کجا میرود که نمیداند تا کجا میرود. انگار دلار و سکه و توپ چهل تکه فرقی براش ندارد. توپ و دلار و سکه و تورم و چیزهای دیگر اینقدر بالا میرود که کلاه از سر داور به مزنی میافتد. وزیر اقتصاد به داور تذکر میدهد که: «او نزده زیرش.» داور به او میگوید: «نزن زیرش.» وزیر اقتصاد میزند زیرش و میگوید تقصیر خبرگزاریهاست.
مادر رجب: به نظر من دولت خوب میتواند وقتکشی کند و زمان بخرد. الان نیم ساعت از بازی گذشته و اتفاقی نیفتاده...
ما: بله... ممنون از مادر رجب... در این لحظه توپ زیر پای یکی از نمایندههاست... که به سمت دروازه مجلس هجوم میبرد... احمد توکلی و علی مطهری با تکل از پشت جلوی او را برای ادامه دادن و زدن گل به مجلس میگیرند... داور به علی مطهری تذکر میدهد. بله... توپ کاشته برای ابوترابی... توپ را شوت میکند... توپ توی هواست... اما اینبار در آن گوشه زمین وزیر کار خودش را زمین انداخته و آه و ناله میکند... نمایندهها به سمت او میدوند... توپ هنوز روی هواست... حداد عادل با لباس ورزشی خودش را کنار زمین گرم میکند و منتظر است که علی لاریجانی هم از روی صندلیاش بلند شود... علی لاریجانی چیزهایی را یادداشت میکند و با دست به علی مطهری اشاره میکند که بکشد بالای زمین و به احمد توکلی میگوید بکشد پایین زمین... نمایندهها بالای سر وزیر کار که تمارض میکند جمع شدهاند... توی زمین مجلس هیچ کسی نیست... تمام کسانی که استیضاح وزیر کار را امضا کرده بودند دلشان سوخته و بالای سر او مثل پروانه میچرخند... در این لحظه از گوشه راست سعید مرتضوی بدون لباس ورزشی و سوار ماشین شخصی میآید توی زمین و یک دوری میزند و برای تماشاچیها و مردم و رسانهها و نمایندهها دستش را به حالت خاصی تکان میدهد و بعد ... گازش را میگیرد و میرود... در این لحظه حداد عادل میپرد وسط زمین و میگوید: «به خاطر من رفت... حالا دوباره با خودتان بازی کنید تا سرتان گرم شود و سوت پایان بازی زده شود.»
ما: در این لحظه تیم مجلس سرش معلوم نیست به چی مشغول است که ابوترابی توپ را که هنوز روی هوا بود استپسینه میکند و سانتر میکند برای آقای احمدینژاد. آقای احمدینژاد تا جلوی دروازهی مجلس بدون هیچ مانعی پیشروی میکند و آمادهی شوت کردن توپی میشود که ابوترابی و زاکانی و رسایی با پاسکاری منظم و حسابشده به او رساندهاند... حالا آقای احمدینژاد یک پاش را برده بالا... حالا آمادهی شوت... دروازهی خالی مجلس... نمایندهها معلوم نیست [...] اصلا معلوم نیست چی بازی میکنند اما مشخص است که توی زمین درست بازی نمیکنند... آقای احمدینژاد و دروازهی خالی مجلس.. سعید مرتضوی دوباره میآید وسط زمین و یک سری حرکات نمایشی میکند... کواکبیان در کنار زمین با نواختن شیپور و زدن بوق سعی میکند بگوید که او هم بازی است... حالا کواکبیان شیپور میزند و میگوید: «دیریم ریم دیریم ریم... دروازه خالی... دیریم ریم دیریم ریم... نشی حالی به حالی...»
ما: حالا نمایندهها متوجه بازیای که خوردهاند میشوند... اما آقای احمدینژاد به نمایندهها میگوید: «گفتم که چهار تا هم آوانس برای شما.»
ابوترابی که توپ را برای احمدینژاد سانتر کرده بدو بدو خودش را به او میرساند و میگوید: «دروازه خالی که گل زدن ندارد. اصلا نیا توی محوطهی جریمه و صحن علنی...» و این طوری میشود که سوت پایان بازی نواخته میشود و دولت با تفاضل گل خیلی زیاد که ماشین حساب من جواب نداد، زمین مجلس را ترک میکند. نمایندهها هم میروند توپهایی را که زدهاند توی اوت جمع کنند.
مادر رجب: سلام میکنم به رجب و شما و دیگر دوستان. بله. مجلس چون خیلی ساختمان بزرگتری دارد و در این ساختمان هم خیلی بزرگ است طبیعی است که دولت راحتتر بتواند برود به مجلس. در حالی که مجلس الان توی زمین خودش بازی میکند نتایج خوبی کسب نکرده، حالا فکر کن برود در زمین دولت...
ما: بله. زمین بازی را میبینیم که نمایندهها از قبل سر جایشان مستقر شدند. در این لحظه تیم دولت وارد زمین میشه... ثمره هاشمی با شماره نه. رحیم مشایی با شماره عدد پی (یعنی تهاش معلوم نیست.) رسایی و زاکانی و ابوترابی با شماره دولت هشت... در این لحظه علی لاریجانی بدو بدو میرود و دست رسایی و زاکانی و ابوترابی را میگیرد و میکشدشان این سمت و میگوید: «شما عضو تیم مجلسید. توی تیم دولت چی کار میکنید؟»
زاکانی و رسایی و ابوترابی میگویند: «آخه دوست داریم.»
ما: علی لاریجانی بدو بدو برمیگردد و تا کسی صندلی مربیگری و کرسی ریاست مجلس را – وقتی او از جاش بلند شده – نگیرد. بله. علی لاریجانی روی صندلی ریاست... حداد عادل را میبینیم که پشت میز هیات رییسه قایم شده بود تا از موقعیت استفاده کند و بنشیند روی صندلی ریاست که با اقدام هوشمندانه علی لاریجانی تیرش به سنگ میخورد. حداد عادل با پیراهن شماره پنج به سمت صندلیاش در انتهای مجلس برمیگردد. در این لحظه بازی یکهو شروع میشود و نمایندهها به سمت زمین حریف حمله میبرند... اما نخیر... نخیر... بازی شروع نشده و آقای احمدینژاد وارد زمین میشود که معلوم نیست چرا نمایندهها اینقدر خوشحال به سمت او هجوم میبرند و با او عکس یادگاری میگیرند... آقای احمدینژاد با دست به علی لاریجانی اشاره میکند 4 تا هم آوانس برای شما. علی لاریجانی زیر لب غر غر میکند.
احمد توکلی با لباس ورزشی در گوش لاریجانی میگوید: «بپرس آوانس یعنی چی؟ یه بار من سر استعفای مرتضوی دوتا آوانس گرفتم، بعد دیدم توی گل خوردهام محسوب شده.»
ما: حالا نمایندهها که کارشان با آقای احمدینژاد تمام شده برمیگردند سر جاشان. داور سوت میزند و بازی شروع میشود. توپ زیر پای وزیر اقتصاد که همینطوری یلخی میزند زیر توپ تا ببیند کجا میرود که نمیداند تا کجا میرود. انگار دلار و سکه و توپ چهل تکه فرقی براش ندارد. توپ و دلار و سکه و تورم و چیزهای دیگر اینقدر بالا میرود که کلاه از سر داور به مزنی میافتد. وزیر اقتصاد به داور تذکر میدهد که: «او نزده زیرش.» داور به او میگوید: «نزن زیرش.» وزیر اقتصاد میزند زیرش و میگوید تقصیر خبرگزاریهاست.
مادر رجب: به نظر من دولت خوب میتواند وقتکشی کند و زمان بخرد. الان نیم ساعت از بازی گذشته و اتفاقی نیفتاده...
ما: بله... ممنون از مادر رجب... در این لحظه توپ زیر پای یکی از نمایندههاست... که به سمت دروازه مجلس هجوم میبرد... احمد توکلی و علی مطهری با تکل از پشت جلوی او را برای ادامه دادن و زدن گل به مجلس میگیرند... داور به علی مطهری تذکر میدهد. بله... توپ کاشته برای ابوترابی... توپ را شوت میکند... توپ توی هواست... اما اینبار در آن گوشه زمین وزیر کار خودش را زمین انداخته و آه و ناله میکند... نمایندهها به سمت او میدوند... توپ هنوز روی هواست... حداد عادل با لباس ورزشی خودش را کنار زمین گرم میکند و منتظر است که علی لاریجانی هم از روی صندلیاش بلند شود... علی لاریجانی چیزهایی را یادداشت میکند و با دست به علی مطهری اشاره میکند که بکشد بالای زمین و به احمد توکلی میگوید بکشد پایین زمین... نمایندهها بالای سر وزیر کار که تمارض میکند جمع شدهاند... توی زمین مجلس هیچ کسی نیست... تمام کسانی که استیضاح وزیر کار را امضا کرده بودند دلشان سوخته و بالای سر او مثل پروانه میچرخند... در این لحظه از گوشه راست سعید مرتضوی بدون لباس ورزشی و سوار ماشین شخصی میآید توی زمین و یک دوری میزند و برای تماشاچیها و مردم و رسانهها و نمایندهها دستش را به حالت خاصی تکان میدهد و بعد ... گازش را میگیرد و میرود... در این لحظه حداد عادل میپرد وسط زمین و میگوید: «به خاطر من رفت... حالا دوباره با خودتان بازی کنید تا سرتان گرم شود و سوت پایان بازی زده شود.»
ما: در این لحظه تیم مجلس سرش معلوم نیست به چی مشغول است که ابوترابی توپ را که هنوز روی هوا بود استپسینه میکند و سانتر میکند برای آقای احمدینژاد. آقای احمدینژاد تا جلوی دروازهی مجلس بدون هیچ مانعی پیشروی میکند و آمادهی شوت کردن توپی میشود که ابوترابی و زاکانی و رسایی با پاسکاری منظم و حسابشده به او رساندهاند... حالا آقای احمدینژاد یک پاش را برده بالا... حالا آمادهی شوت... دروازهی خالی مجلس... نمایندهها معلوم نیست [...] اصلا معلوم نیست چی بازی میکنند اما مشخص است که توی زمین درست بازی نمیکنند... آقای احمدینژاد و دروازهی خالی مجلس.. سعید مرتضوی دوباره میآید وسط زمین و یک سری حرکات نمایشی میکند... کواکبیان در کنار زمین با نواختن شیپور و زدن بوق سعی میکند بگوید که او هم بازی است... حالا کواکبیان شیپور میزند و میگوید: «دیریم ریم دیریم ریم... دروازه خالی... دیریم ریم دیریم ریم... نشی حالی به حالی...»
ما: حالا نمایندهها متوجه بازیای که خوردهاند میشوند... اما آقای احمدینژاد به نمایندهها میگوید: «گفتم که چهار تا هم آوانس برای شما.»
ابوترابی که توپ را برای احمدینژاد سانتر کرده بدو بدو خودش را به او میرساند و میگوید: «دروازه خالی که گل زدن ندارد. اصلا نیا توی محوطهی جریمه و صحن علنی...» و این طوری میشود که سوت پایان بازی نواخته میشود و دولت با تفاضل گل خیلی زیاد که ماشین حساب من جواب نداد، زمین مجلس را ترک میکند. نمایندهها هم میروند توپهایی را که زدهاند توی اوت جمع کنند.
منتشرشده در روزنامهی اعتماد، 28 فروردین 91
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)