چهارشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۱

ما نرفت پیک‌نیک، ما هست دیپلماتیک

منصور حقیقت‌پور، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفت: «بسیاری از افراد همراه آقای احمدی‌نژاد در سفر نیویورک تنها برای پیک نیک به این سفر رفته‌اند.»

در فرودگاه
: شصت و پنج کیلو اضافه بار دارید.
- داریم که داریم... ببخشید ما نمی‌ریم پیک‌نیک ها... ما همراهان آقای احمدی‌نژادیم.
: ولی شصت و پنج کیلو اضافه‌بار دارید.
- خب می‌گیریم دست‌مون می‌بریم بالا. می‌ذاریم زیر پامون و روی پامون. اینا لازمه. باید در نظر بگیرید که ما همراهان سفر نیویوک هستیم و سفرمون یه سفر یلخی نیست، یه سفر دیپلماتیک محسوب می‌شه.
: نمی‌شه. متاسفم.
- آیم ساری. ما نرفت پیک‌نیک. ما هست دیپلماتیک.
: الان انگلیسی توضیح دادید؟
- یس. اسپیکینگ تو انگلیش فور حل و فصل آف پرابلم این ایرپورت. لیسن اند ریپیت. هلو من. هاو آر یو؟ آیم فاین. واتز یور نیم؟ آی ام دیپلماتیک. دو یو آندرستند اور نات تو بی؟
: متوجه شدم... اما بردن چهل عدد سیخ گوجه، شصت عدد سیخ کبابی، منقل، آتش‌زنه، یک گونی زغال خوب، هفت قلیان اعلاء، یک ساک تنباکوی دوسیب، طالبی، هلو و موز، شش بادبزن، سه تا انبر، هشت زیرانداز تاشوی شش نفره، پانزده بالشت و متکا، شصت جفت دمپایی لاانگشتی، سه آفتابه دوتا قرمز یکی زرد، یک گونی برنج ایرانی، دوتا آبکش، سه‌تا قابلمه و پنجاه دست بشقاب و قاشق چنگال، توپ والیبال، توپ پلاستیکی، دو جفت دروازه گل کوچیک و یه مقدار خرت و پرت دیگه، حتا اگه مسافر دیپلماتیک محسوب شوید، به داخل هواپیما ممنوعه.
- اییییش. الان می‌رم به عمو اسنفدیار می‌گم بیاد مشکل رو حل کنه.

جدی نگیرید
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، گفت: این خیلی مناسب شان جمهوری اسلامی ایران نیست که یک سفر جدی سیاسی تبدیل به پیک نیک شود.
ما هنوز هم تعجب می‌کنیم که کسانی هستند که این سفرها را جدی و سیاسی در نظر بگیرند. بابا یک پیک نیکی هست همه دور هم جمع هستند دیگر. حالا این‌قدر بگویید و ایراد بگیرید که پیک‌نیک را کوفت آدم کنید.

کشته مرده نیویورک و سیاست جوجه‌کبابی
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با تاکید بر اینکه نمی‌توان منکر وجود ظرفیتی به نام مجلس در نظام شد، گفت: باید برای این ظرفیت ارزش قائل شد چرا که نمایندگان کشته و مرده سفر به نیویورک نیستند.»
در همین لحظه آمبولانس چند کشته و مرده را در صحن علنی مجلس سوار کرد تا با خود بیرون ببرد. این کشته و مرده‌ها در آخرین لحظات چنین گ فتند: «نیو... نیو... نیو... یووووورک...»

چندنماینده که خواستند اسم‌شان فاش شود اما ما اسم‌شان یادمان رفت در واکنش به حرف‌های نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفتند: «ما اعتراض داریم. کی گفته ما کشته و مرده سفر به نیویورک نیستیم؟ هان؟ ما باید بریم از جلو اعتراض‌مون رو به استکبار نشون بدیم و بیایم. بعد هم می‌دونید الان موقع حراج آخر فصل فروشگاه‌هاست و همه‌شون تخفیف زدند اونجا؟ نمی‌دونید دیگه. پس چی می‌گین؟»
آن‌ها اضافه کردند: «سفر به نیویورک هم فال است هم تماشا. کاش ما هم با هیات دولت و تیم همراه می‌رفتیم پیک‌نیک. من این‌قدر دوست دارم توی سبزه‌های میدان‌های نیویورک والیبال بازی کنم. حیف... تازه یک جوجه‌کبابی اونجا درست می‌کردم که بوش، هوش از سر اعضای سازمان ملل ببره و همه‌شون رو سر جاشون میخ‌کوب کنه تا اون‌ها از جاشون جنب نخورند و به حرفای آقای احمدی‌نژاد گوش بدند.»
وی در پایان گفت: «فرصت‌سوزی یعنی همین. ما با پختن جوجه‌کباب و دود راه انداختن می‌توانستیم نظر افکار عمومی را برگردانیم. این کافی نیست که هیات همراه هنگام سخنرانی خیلی محکم دست بزنند تا کم‌کاری کشورهای دیگر در دست زدن را جبران کنند.»

اوه... اوه... اوه...
آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به سوال خبرنگار بی‌بی‌سی درباره اعتراض مجلس به هیات صد و بیست – سی - چهل نفره همراهش، گفت: «اوه... اوه... اوه... جدی می‌گید؟»
مجلس در واکنش به اوه اوه گفتن آقای احمدی‌نژاد گفت: «نه بابا. جدی نگفتیم. شوخی کردیم. حالا ما رو دفعه بعد نیویورک می‌بری؟» که در همین لحظه با تذکر آیین‌نامه‌ای مشخص شد این آخرین سفر نیویورک بوده و مجلس نمی‌تواند امیدی به والیبال بازی کردن و جوجه کباب درست کردن در چمن‌های محوطه سازمان ملل در نیویورک داشته باشد.




(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در اینترنت بازنشر می‌کنم)