چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۸

بررسي وضعيت مملكت

الان مملكت در وضعيتي از گل و بلبلي به سر مي‌برد كه آدم همين‌طوري يهويي احساس مي‌كند دارد به مملكت ضرر مي‌زند و در كل فال قهوه هر كسي را مي‌گيري شوراي سردبيري و آقا حق‌شناس دستي به سر و گوشش مي‌كشند تا وضعيت مملكت از اين خراب‌تر نشود! ما هم براي همين امروز دو وضعيت با ربط و بي‌ربط را با هم بررسي مي‌كنيم، كه به جايي هم برنخورد.

وضعيت ملت به چه فكر مي‌كنند

وقتي يك نفر آشغال‌ها را مي‌برد سر كوچه و داخل سطل مي‌ريزد، با خودش فكر مي‌كند اگر مثل شب‌هاي گذشته و دست بر قضا، آشغال‌هايش آتش بگيرد، مجرم است؟ و آيا جرمش محرز است؟ و آيا اين برهم زدن نظم عمومي است؟ و آيا فردا دور كله‌اش در برنامه بيست و سي خط قرمز نمي‌كشند؟ بعد به خودش پاسخ مي‌دهد: «ما نمي‌دانيم!»

وقتي يك نفر در خيابان، بخواهد چراغ اتومبيلش را روشن كند، فكر مي‌كند دارد براندازي نرم مي‌كند.

اگر كسي بخواهد ساعت 10 شب، از پنجره، بچه‌اش را صدا بزند كه توپ‌بازي را بس كند و برود نوشابه بخرد، فكر مي‌كند دارد اعتراض مدني مي‌كند!

يا اگر تولد بچه‌اش بادكنك باد كند و همين‌طوري الله‌بختكي بادكنك‌ها، رنگ‌شان سبز باشد، فكر مي‌كند با مملكت در افتاده است.

يا اگر زنگ بزند به آقا اميرقاسمي و بخواهد برايش يك آقا كامران و هومن پخش كنند، احساس مي‌كند وارد مسائل امنيتي كشور شده است!

خلاصه مملكت در وضعيتي از گل و بلبلي به سر مي‌برد كه ملت دچار «جاسوسيوفوبيا» شده‌اند. يعني دائم احساس مي‌كنند مشغول جاسوسي كردن براي انگليس و آمريكا (و اين جديدها هم آلمان!) هستند.

وضعيت چند پيام اخلاقي

پيشنهاد مي‌شود بين مكالمات تلفني‌تان اين جملات را بگوييد!

برادرا خسته نباشند!

آقايون يه لحظه گوشي،‌من مي‌رم آب بخورم و بيام!

برادرا ببخشين الان ساعت چنده؟

داداش ما حرف‌مون طول مي‌كشه يه وقت مزاحم شما نباشيم!

برادرا يه لحظه گوش نكنن، مساله ناموسيه.

آقايون! شما قضاوت كنين، من درست مي‌گم يا رفيقم؟!

برادرا دقت كنن ما الان مي‌خوايم مسير جنبش رو اعلام كنيم!

داداشا شما كه قبض تلفن براتون نمياد، يه زنگ به آقا نتانياهو بزنين، بگين برنامه فردا چيه؟!

برادر من مي‌رم بخوابم، موبايل رو براي صبح زود رو زنگ مي‌ذارم، يه وقت از خواب نپرين!

داداش من ساعت 12 بايد قرص بخورم، اگه يادم رفت بين مكالمات من و رفقا، يادآوري كن!

داداش‌ها سرفه مي‌كنن، جلوي دهن‌شون رو بگيرن.

برادرا خيلي خوشحال شدم. تا فردا!

وضعيت نتيجه‌گيري

اين مطلب فاقد هرگونه نتيجه‌گيري است. لطفا به گيرنده‌هاي خود دست نزنيد.

*
روزنامه اعتماد ملی - ستون فال قهوه - 24 تیر 1388 - پوريا عالمي(طنزها را همان طور که در روزنامه منتشر می‌شود- با حذف و تعدیل - منتشر می‌کنم اینجا.)