پنجشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۸

نوشتن درباره الي

به اين دلايل كسي كه لزوما منتقد سينمايي نيست، بايد کمي درباره «درباره الي...» بنويسد:
اول براي اينکه طالع اين فيلم غربت در وطن و محبوبيت در غربت است.
دوم براي اينکه اين فيلم فيلمنامه شسته رفته‌اي دارد که آدم شک برش مي‌دارد که اين همه اتفاق ريز و درشت، از پيش طراحي شده بوده و مثلا به شکل فيلمنامه قبلا روي کاغذ آمده، يا يک محصول اتفاقي است از بازي گرفتن‌هاي فراوان بي‌«کات»، که با برش‌هاي هوشمندانه، انسجام کنوني را يافته است.
سوم براي اينکه درباره الي... يک فيلم ايراني است. فيلمي ايراني که در آن ايراني بودن تابلو نيست تا فيلم ايراني باشد. و صد البته براي ايراني بودن فيلم، فقط ديالوگ نوشته نشده است که به زور کلام، تصوير هم بومي شود. يعني فيلمي‌ است که با بستن صداي آن، تماشاي تصوير از اينجايي بودن فيلم حکايت مي‌کند. و تصوير ايراني فيلم لزوما نماي تخت جمشيد و ميدان آزادي و حوض وسط حياط که سيبي هم در آن افتاده و لباس قاجاري و سبيل لاتي و ديوار کاهگلي و بازار تهران و پاساژهاي منوچهري و چاقوي ضامن‌دار و کفش پاشنه‌تخم‌مرغي و... نيست. تصوير ايراني فيلم تصوير چند ايراني است که در کنار هم جمع شده‌اند. آدم‌هايي که مثل هر ايراني شادي و غم‌شان شکل ايراني دارد. شوخي و متلک و کلفت به هم مي‌گويند. زود غيرتي مي‌شوند و زود جوش مي‌آورند و زود با هم مي‌جوشند. براي کشيدن قليان لم مي‌دهند و در تونل جيغ مي‌زنند و سفره‌شان را روي زمين هم پهن مي‌کنند.
چهارم براي اينکه رابطه آدم‌هاي فيلم مثل خيلي از ايراني‌ها، قانونمند نيست. حد دوستي‌ها مشخص نيست. مثلا پايمان را اندازه گليم‌مان دراز مي‌کنيم اما بعدا مي‌بينيم که گليم‌مان را داخل خانه همسايه پهن کرده‌ايم.
پنجم براي اينکه ديالوگ‌هاي فيلم قرار نيست مجموعه‌اي از جملات قصار به هم بافته شده باشد. ديالوگ‌ها هدفي جز در خدمت به کليت فيلم و پيشبرد قصه ندارند، هر چند گاهي قد مي‌کشند، به بلوغ مي‌رسند و در ذهن تو خوش مي‌نشينند.
ششم براي اينکه بازي‌ها روان است و استرس زياد بيننده در طول فيلم و اميدها و هراس‌هاي بي‌پايانش براي همين بازي‌هاي درست است.
هفتم براي اينکه اگر آدم فقط مثلا خواسته بوده باشد که جشن کيک بريدن در تولدي را کارگرداني که نه، فقط فيلمبرداري کند، پراکندگي آدم‌ها به زحمتش انداخته و دردسرش را تجربه کرده است. پس آدمي که حتي يک بار خواسته فيلم کوچکي را از دو نفر به بالا بگيرد، سختي سامان دادن اين همه بازيگر و آن همه بازي‌هاي شخصي را مي‌تواند درک کند.
هشتم براي اينکه آدم گاهي فکر مي‌کند اين فيلم نکند فيلم مستند است که داريم مي‌بينيم!؟
نهم براي اينکه آن بازي گرفتن از بچه‌ها، هوشمندانه و واقعي و بجا، در لابه‌لاي فيلم به دل بيننده خوش مي‌نشيند.
دهم براي اينکه آن پسربچه محلي که ناظر خاموش داستان است و همه‌جا هست و نيست، در القاي مفهومي ضمني‌تر به بيننده کمک مي‌کند. (البته براي اين موضوع پافشاري نمي‌کنم. خود من از سمبل‌سازي زياد خوشم نمي‌آيد.) اما مثلا هر دو دفعه تماشاي فيلم، آنجا که با چراغ قوه کنار دريا پسربچه را ديدم، ياد نماد قانون افتادم که با چشم‌هاي بسته، حتي اگر هم بخواهد نمي‌تواند، يا به راحتي نمي‌تواند، عدالت را همگاني اجرا کند.
يازدهم براي اينکه کارگردان به خط قرمزهاي موضوعات اجتماعي و خانوادگي سينماي ايران نزديک مي‌شود، آنها را دور مي‌زند، از آنها عبور مي‌کند و انگار که هيچ حرفي زده نشده، به ناظران و مميزان لبخند مي‌زند.
دوازدهم براي اينکه اين فيلم در روزهايي نمايش داده شد که مردم خود بازيگر و تماشاچي نمايشي بودند که نمي‌توانستند در آن شرکت نکنند. پس فيلم آنطور که بايد ديده نشد.
سيزدهم براي اينکه آدم دلش مي‌گيرد وقتي مي‌بيند براي ديدن مثلا اخراجي‌ها مردم صف مي‌کشند، سينماها سانس نيمه‌شب مي‌گذارند و کارگردان آن در برنامه زنده تلويزيوني فيلمش را تبليغ مي‌کند. البته تماشاچي درباره الي... تماشاچي‌اي نيست که از تماشاي اخراجي‌ها بلند شود و به ديدن درباره الي... بيايد. (پس زياد دلگير نشويم.)
چهاردهم براي اينکه اصغر فرهادي چهارشنبه‌سوري را ساخته بود و توقع ما را از سينماي ايراني بالا برده بود و با درباره الي... بالاتر برده است.
پانزدهم براي اينکه... آقاي فرهادي من دوبار اين فيلم را ديدم. يک بار براي خودم و بار دوم هم براي اينکه فيلم را بهتر ديده باشم و از طرفي جور هموطنم را بکشم که براي تماشاي اخراجي‌ها و سريال يوزارسيف هميشه وقت دارد، اما براي درباره الي... يا وقت ندارد يا مي‌گويد بليت سينماگران است. آقاي فرهادي در فرهنگ ما چه كسي جور چه كسي يا چه چيزي را مي‌كشد؟ اهالي فرهنگ جور هم را، يا جور مديران را، يا جور مخاطبان را مي‌کشيم که ذائقه فرهنگي‌شان، به مدد مديران، بعد از 20 سال به سريال‌هاي مصري و ترکي و کره‌اي (که دليل خريدن و پخش‌شان هميشه پرسش‌برانگيز بوده است) مثل اوشين و ‌هانيکو و امپراتور دريا و جومونگ برگشته است و به درباره الي... ارتقا نيافته است.
*
به اين 15 دليل، كسي كه منتقد سينمايي نيست کمي درباره «درباره الي...» نوشت.
*
روزنامه اعتماد ملی - یادداشت - 23 تیر 1388 - پوريا عالمي