اگر نظام طبقهبندی کاستی باستانی را در نظر
بگیریم، به نظرم جای مطبوعات و جای روزنامهنگار خیلی بالاتر از جای سیاستمدار
قرار میگیرد. سیاستمدار روی صندلی تاریخ مصرفدار مینشیند. و با توجه به شیوه
انقضا آن صندلی، سیاستهای فریزی یا فستفودی برمیگزیند. یعنی یا راست یا چپ. یا
محافظهکارانه یا اصلاحطلبانه. اما صندلی روزنامهنگار صندلی بیبرچسب است. صندلی
مدتدار نیست که منقضی شود بلکه صندلی مقتضی نقد است.
یا اگر فرنگیاش را هم در نظر بگیریم، این چهره
سیاسی است که برای عکس انداختن با چهره هنری و فرهنگی برنامه میریزد. یا حضور
چندمهمان چهره در مهمانی شامش را در بوق و کرنا میکند. یعنی به اعتبار جای افراد
فرهنگی و هنری برای جای خود محبوبیت اجتماعی کسب میکند. تا آنجا هم که بیشتر
شنیده شده، اصولا اگر بین اهل قلم و هنر با یک چهره سیاسی، رفاقتی قدیمی هم باشد،
دوستیشان را خیلی عیان نمیکنند و عکسی هم از تک تک ملاقاتهاشان با آن چهره
سیاسی منتشر نمیکنند.
اصولا درستتر است که چهره سیاسی به بازدید از
تحریریه برود نه بار عام بگذارد و تحریریهها را به حضور بپذیرد.
روزنامهنگار وقتی سیاستمدارچی و رییسجمهورچی و
وزیرچی و چیچیهای دیگر شود، دیگر چطور دست به قلم ببرد و به نقد سیاستهای کلان
و خرد عرصههای مختلف که در زندگی اجتماعی مردم تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم دارد، بپردازد؟
دیدار با فلان شخصیت سیاسی اگر بنا بر دلیل شخصی
و مشخصی باشد، که تکلیفش مشخص است. مثلا آقای خاتمی سالهاست خطبه عقد روزنامهنگاران
را میخواند. که سنتی حسنه است. یا مثلا آقای احمدینژاد عادت به رفتن به تکیه
داشت. علاقهمندان و روزنامهنگاران علاقهمند وی نیز به همان تکیه میرفتند که او
میرفت. که آدابی محترم است.
اما چطور روزنامهنگار جز ستون روزنامه میتواند
کار روزنامهنگاریاش را پیش ببرد؟ مشاوره دادن به فرد سیاسی، توسط روزنامهنگار، دیگر
کار روزنامهنگاری نیست و کنشی سیاسی محسوب میشود، حتا اگر در امور اقتصادی و
فرهنگی مشاوره داده باشد. چون حتما مشاور برای مشورت منافع گروههایی را در نظر میگیرد
و از منافع گروههایی دیگر چشم میپوشد، اولویتبندی میکند، مرزبندی میکند،
سیاستی به خرج میدهد تا ضرر کمتری به وجود آید و هزینهها فایده بیشتری داشته باشند.
این کار مشاوری است. کار نفعبرنده. یا کار ایجاد امکان برای نفع بردن دیگران.
اما روزنامهنگاری نقد سیاستها، شعارها، نظرات
و عملکرد و کارنامه افراد را در بر میگیرد. یعنی پیشبینی و تحلیل و نقد و هشدار
دادن. یا تشویق کردن به ادامه دادن مسیری صحیح با اصلاح معایب. روزنامهنگار نفع
عمومی را در نظر میگیرد و در نقد کمتر به اولویت منفعتبرندهها نظر میکند. مثل
موضوع از بین رفتن جنگلها. مشاور حتما مشاوره داده که اگر این جنگل از بین برود
آن جاده ساخته میشود و سود جادهداری به ضرر نداشتن جنگل میچربد. چه سود مردم در
کوتاه شدن مسیر، چه سود راهبانی، چه سود شرکت پیمانکار، چه سود دولت در تحقق
شعارها و غیره. اما روزنامهنگار جنگل را به عنوان جنگل بررسی میکند، نه پروژهای
تبلیغاتی یا سیاسی.
جای روزنامه و تاثیر و کارکرد روزنامهنگاری را -
اگر غلو نکنیم و قداست ندهیم - باید جایی بسیار حساس و ظریف و در خطر در نظر گرفت.
روزنامهنگاری شبیه چراغتوریهای قدیم است. چراغ گازیهایی که نور زیادی داشت و
به کوچکترین تزلزل، تورش میریخت و نورش را از دست میداد، و اگر دیر میجنبیدی میتوانست
کار دستت بدهد و به انفجار، به فاجعه ختم شود.
+ دارم بلند فکر میکنم