سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۲

جوش رخ‌جوش رخ تو

[فرهنگستان فانتزی – 2]

ما خواستیم بی‌خیال قضیه شویم. اما انگار خود فرهنگستان فانتزی زبان و ادب فارسی ول‌کن نیست. به همین مناسبت هر روز یک پاراگراف مصوب با کلمات مصوب و خجسته آن فرهنگستان فخیمه می‌سازیم تا حساب کار دست فارسی‌زبانان بیاید:

عشقم
من از عشق رخ تو رخ‌جوش زدم و تو از رخ‌جوش من هی جوش می‌زنی.
عشقم، عمرم، نفسم، به نظرم اگر جوش‌های رخ‌جوش تو روی خال رخ تو بزند، باید اسم آن را بگذاریم خال‌جوش.
امروز تو را در خویش‌یار دیدم و در دل گفتم کاش یار خویش با من در خویش‌یار بودی. کاش با تو ماست و برگکی بخورم.
عزیزم، تو نبودی و امروز دمابان خالی بود. خویش‌یار شلوغ بود و پی پی‌غذا را یا باید به تن می‌مالیدم یا منصرف می‌شدم.
تو از حال من آگاهی نداری و با من دورآگاهی نداری، افسوس. بیا دورآگاهی کنیم با هم.
عزیزم، راستی، چند وقتی است که درونداد دستگاه و دستکم مشکل پیدا کرده. دوستم گفت اگر از دستی استفاده می‌کردم مشکلی پیش نمی‌آمد. دروندادم را که درست کردم امیدوارم بیروندادم مشکل نخورد. به زودی برایت نامه می‌دهم عشقم. بای هانی.

متن بالا با استفاده از کلمات پایین سرهم‌بندی شده:

رخ‌جوش = آکنه / رستوران سلف‌سرویس = خویش‌یار
برگک = چیپس / ماست و برگک = ماست و چپیس
دمابان = فلاسک / دورآگاهی = تله‌پاتی
درونداد = این‌پوت / بیرونداد = آوت‌پوت (اگر این‌پوت درونداد است لابد آوت‌پوت بیرونداد است. ما نمی‌دانیم.)
دستی = پورتابل / پی‌غذا = دسر

+ منتشرشده در روزنامه شرق


(توضیح: در روزنامه "پی" پیش از پی‌غذا حذف شده و دستگاه و دَستَکم به صورت دستگاه دست‌کم تغییر داده شده که خواندن را سخت کرده.)