- یک روز مارک زوکربرگ خسته میشود و کامپیوترش را خاموش میکند و ما لای سیمها گیر میکنیم. عشقها، حرفها، جهانی که با آدمهایی که برگزیدیم در فیسبوک... مارک خسته که بشود و کامپیوترش را که خاموش کند همه ما قبل از این که از بین برویم، از بین میرویم.
- ما کارمندان مارک زوکربرگ هستیم. کارمندان بیجیره و مواجبی که به بزرگ شدن امپراطوری مارک کمک میکنیم و در استاتوسهایمان درباره حقوق کارگری و چه و چه تز صادر میکنیم و فریاد میکشیم.
- سرخپوستها میگویند جهان رویای مشترک رویابینهای قهاری است که ما بخشی از رویای آنانیم و در آن زندگی میکنیم. حالا ما بخشی از رویای مارک زوکربرگ هستیم. دنیایمان هر روز کوچک و کوچکتر میشود.