مردن نداشت
که میگفتی از عشق تو، برای تو میمیرم
به مرگ گرفتی که به تب و تاب بیفتیم برای داشتنت
به مرگ گرفتی که به زخم زبان راضی شویم
به مرگ گرفتی برایت بمیریم
برایت چطور بمیریم که نگذاشتی مثل آدم زندگی کنیم
برایت بمیرم که سادهای
که خیال میکردی مرگ فقط عصر جمعه اتفاق میافتد
عصر جمعه مهربان میشدی میخندیدی میرقصیدی چای میریختی سوپ میپختی نمک میریختی
که حواس مرگ را پرت کنی
مردن نداشت
که برای هم بمیریم
عصر جمعه که میشود
من حواسم را از تو
از مرگ
از نمک ریختنت پرت میکنم
و از خواب دختری سرخپوست سر درمیآورم
که میگفتی از عشق تو، برای تو میمیرم
به مرگ گرفتی که به تب و تاب بیفتیم برای داشتنت
به مرگ گرفتی که به زخم زبان راضی شویم
به مرگ گرفتی برایت بمیریم
برایت چطور بمیریم که نگذاشتی مثل آدم زندگی کنیم
برایت بمیرم که سادهای
که خیال میکردی مرگ فقط عصر جمعه اتفاق میافتد
عصر جمعه مهربان میشدی میخندیدی میرقصیدی چای میریختی سوپ میپختی نمک میریختی
که حواس مرگ را پرت کنی
مردن نداشت
که برای هم بمیریم
عصر جمعه که میشود
من حواسم را از تو
از مرگ
از نمک ریختنت پرت میکنم
و از خواب دختری سرخپوست سر درمیآورم