قلیان چی بود؟
قلیان یک گردالویی بود تنها و بیکس. غصهدار و غریب. یک گردالوی منزوی. ترشیده بود اصلا. هیشکی نبود بیاد بگیردش. یا باهاش ازدواج کند. تا اینکه یک صبح بهاری یک لوله آمد و گفت: «سلام گردالی. اسمت چیه؟» گردالی گفت: «من کوزهی آبم. بهم قلک آب هم میگن. اسم شما چیه آقادرازه؟» لوله گفت: «من نیپیچم. قدیمها نیپیچ بودم، الان شلنگ شدم.» قلک آب گفت: «چه بامزه. مثل آفتابه که الان شلنگ شده.» نیپیچ گفت: «من و شما چه قدر تفاهم داریم. بیا ازدواج کنیم.» و این طوری شد که گردالی و لوله با هم ازدواج کردند و اسم خاندان و فامیلشان را گذاشتند قلیان.
قلیان چی داشت؟
قلیان وقتی شد قلیان، یعنی وقتی گردالی و نیپیچ با هم خانواده شدند اعضای خانوادهشان شد اینها:
- بادگیر – آتشدان – تنه یا میانه – میلاب – نیپیچ یا شلنگ (پدر خانواده) – کوزه یا قلک (مادر خانواده)
قلیان ادبی میشود
من و صد آه و افغان و، نی صد بوسه بر لعلش / هزاران پیچ و تابم داد از این قلیان کشیدنها!
بادگیر چی بود؟
بادگیر باد که میآمد را میگرفت و در میکرد تا قلیان آتشش الو داشته باشد و آتش باشد.
آتشدان چی بود؟
آتشدان آتش به جانش بود. گر میگرفت و سرخ میشد و میسوخت تا دل مردم خنک شود. آخی. فردینی بود برای خودش.
تنه چی بود؟ میلاب چی بود؟
تنه تنه بود. چوبی بود. شیشهای بود. اما یک تنه همه چیز را به عهده میگرفت. بار زندگی رو دوشش بود تا بنیان خانوادهشان از هم نپاشد. پای قلیان نشسته باشی میدانی تنه اگر تنه نباشد قلیان قلیان نیست. تنه باید دود را بگیرد ببرد بالا. آتش را بگیرد بیارد پایین. دمش هم گرم.
تنباکو چی بود؟
تنباکو تنباکو بود. خوانسار و برازجان و کاشان و بنیاد و چی و چیاش معروف بود. حالا تحت ویندوزش آمده، دوسیب و پرتقال و لیمو و طالبی. قدیمیها به اینها میخندند. جدیدیها به قدیمیها... نمیخندند، به سرفه میافتند. طفلکی ها.
قلیان تو چشم کی بود؟
اول قلیان تو چشم کسی نبود. یک دفعه رفت تو چشمها. تنباکو تحریم شد. قلیانها شکسته شد. خون و خونریزی. باهاس بودی و میدیدی. از کشتهی قلیان پشته درست کردند. مصیبتی بود. هنوز هم بروی قهوهخانهها و بگویی جریان شکستن قلیانها چی بود یک دفعه میبینی مردهای گنده، با سبیلهای پت و پهن، ابروهای گرهخورده، کت و کول استخوندار، پقی مثل ابر بهار میزنند زیر گریه. های و های و های. حالا گریه نکن کی گریه بکن. قلیان این طوری بود که رفت تو چشمها. بعدها هر کسی خواست بگوید جنبش اجتماعی میتواند تولید کند یا کار اجتماعی کند دست رو گذاشت قلیان. عیبی هم ندارد. تاریخ را نصفه خواندهاند.
قلیان جمع میشود
تا تقی به توقی میخورد میگفتند قلیان جمع شود. ولی چرا؟ همه عقلشان را ریختند روی هم. دیدند که قلیان که گناهی ندارد. طفلک توی دلش هم که خالی است. شلنگش هم شلنگتخته میاندازد. پس از چهش میترسیدند؟ عقلا و اکابر گفتند این طفلک مثل چشمه است. هم قل قل میکند هم آب دارد هم آبش میرود هم آبش میآید. عینهو چشمه. دور چشمه پیر و جوان جمع میشوند. پیر و جوان که جمع شوند سر صحبت را باز میکنند. حرف هم که حرف میآورد. بعد حرفها گل میکند. مثل گل آتش سر قلیان. بعد همین حرفی حرفی یکدفعه پیر و جوان که تشنه رفتهاند لب چشمه تنشه برمیگردند شاکی، برای همین میپرسند: «چرا آب از سرچشمه گلآلود است؟» این طوری، با طرح سوال، یک دفعه آب چشمه را میریزند به آسیاب دشمن. اصلا میگویند برای همین که آب چشمه، آب قلیان، به آسیاب دشمن ریخته نشود و دود قلیان به چشم کسی نرود قلیان را جمع کردند. ما که نمیدانیم. این طور میگویند.
قلیان اسپورت بود، فقط مردانه میشود
قلیان مثل کتانی بود. اسپورت. هم زنانه هم مردانه. هم دخترانه هم پسرانه. اما یکدفعه یک مقام مسوول آمد و گفت قلیان قیافهاش که مردانه است، با آن شکم گندهاش، با آن شلنگ درازش. پس باید مصرفش هم مردانه شود.
قلیان ممنوع میشود
قلیان عمومی بود و مردم برای خودشان قلیان چاق میکردند. تا اینکه قلیان را گذاشتند توی طرح خصوصیسازی و قهوهخانهها برای مردم قلیان چاق کردند تا یک کار عامالمنفعه کرده باشند. یعنی کیفش را مردم برده باشند، پولش را قهوهخانهچیها، دودش هم به چشم بدخواه و دشمن برود. خوب هم کردند. اما بعد از اینکه قلیان بخشنامه شد که اسپورت نباشد و زنانه – مردانه شود. خانمها اینطرف، آقایان آنطرف، فرداش نه پسفرداش، گفتند قلیان قل قل زیاد میکند. قل قل زیاد آدم را یاد قلقلی میاندازد. قلقلی اعتیاد میآورد. پس قلیان ممنوع. پساونفرداش آمدند و گفتند قلیان قل قل زیاد میکند، طبل خالی و هارت و پورت اینطوری؟ نمیشود که. باهاس سرش را بندازد زمین و صداش درنیاید. ما گفتیم چطور؟ گفتند اگر در یک لحظه همه بنشینند و قلیان چاق کنند و قل قل کنند یک عالم قل قل، گوش فلک را کر میکند و صدا به صدا نمیرسد و نظم عمومی بر هم میخورد. برای همین قلیان ممنوع شود. ما که نفهمیدم هنوز هم یعنی چی، اما نمیدانیم چرا حتا چی.
قلیان دولتی میشود
گفتم که قلیان عمومی بود و مردم برای خودشان قلیان چاق میکردند. تا اینکه قلیان را گذاشتند توی طرح خصوصیسازی و قهوهخانهها برای مردم قلیان چاق کردند تا یک کار عامالمنفعه کرده باشند بعد هم گفتم که قلیان ممنوع شد، اما دولت که دولتی نبود و مردمی بود آمد و گفت بگذار من هم قلیانبیار مردم شود تا شاید مردم خوششان بیاید و دفعهی بعد آنها قلیان دولت را چاق کردند.
بله. این طوری بود. منتها از قدیم وقتی یکی چپق کسی را چاق کرده باشد آدم نمیشیند برایش قلیان چاق کند. این بود قصهی قلیان.
(طنزها را همانطور که در مطبوعات منتشر میشود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر میکنم.)
منتشرشده درستون "'گم کردن حلقهی پیداشده..." هفتهنامهی طنز و کارتون "جدید"، شمارهی 25، 30 آبان 1390