رد پا
تغییر کاربری آقا مرتضوی
توی این مملکت هر کسی برای خودش یک چیزی دارد. مثلا ممدآقا بقال سر کوچه، برای خودش بقالی دارد و هر چی که دلش بخواهد در آن میفروشد و هر قیمتی هم دلش بخواهد به هر مشتریای میگوید. یا مثلا آقا مراد، برای خودش میوهفروشی دارد. میوههای له و لوردهاش را کیلویی خداد تومن میدهد دست ما، تپلهایش را به قیمت نارمک میدهد به نهاد رییسجمهوری. یا مثلا آقا مرتضوی که یک موقعی برای خودش دادگاه داشت و مطبوعات را باز و بسته میکرد، الان تغییر کاربری داده، زده توی کار مبارزه با قاچاق. خلاصه دولتیها، به عنوان خستهنباشی گفتن به گزارش مجلس، یک میز قشنگ برای آقا مرتضوی گذاشتهاند آنگوشهی دولت.). از هفتهی پیش هم که مجلس گفت آقا رد پات توی کهریزک دیده شده، آقا مرتضوی که یک عمر همه چیز را تایید میکرد، بالاخره یک چیز را تکذیب کرد و گفت: «ما که پامون رد نداره.» و اضافه کرد: «خب اگه ردی هم از آدم یه جایی بمونه که نباهاس گندهش کرد. باید با تاید و ریکا و داروهای نظافت دیگه درست و حسابی پاکش کرد.» کارشناسان که قانع نشده بودند، گفتند: «پس این رد چییه؟» و یک ردی را توی کهریزک به خبرنگاران نشان دادند. البته کارشناسان پیشبینی میکنند قضیهی آقا مرتضوی را که ده دوازده سال قضیهی همه را پیشبینی میکرد، کماکان نمیشود پیشبینی کرد.
تغییر کاربری آقا مرتضوی
توی این مملکت هر کسی برای خودش یک چیزی دارد. مثلا ممدآقا بقال سر کوچه، برای خودش بقالی دارد و هر چی که دلش بخواهد در آن میفروشد و هر قیمتی هم دلش بخواهد به هر مشتریای میگوید. یا مثلا آقا مراد، برای خودش میوهفروشی دارد. میوههای له و لوردهاش را کیلویی خداد تومن میدهد دست ما، تپلهایش را به قیمت نارمک میدهد به نهاد رییسجمهوری. یا مثلا آقا مرتضوی که یک موقعی برای خودش دادگاه داشت و مطبوعات را باز و بسته میکرد، الان تغییر کاربری داده، زده توی کار مبارزه با قاچاق. خلاصه دولتیها، به عنوان خستهنباشی گفتن به گزارش مجلس، یک میز قشنگ برای آقا مرتضوی گذاشتهاند آنگوشهی دولت.). از هفتهی پیش هم که مجلس گفت آقا رد پات توی کهریزک دیده شده، آقا مرتضوی که یک عمر همه چیز را تایید میکرد، بالاخره یک چیز را تکذیب کرد و گفت: «ما که پامون رد نداره.» و اضافه کرد: «خب اگه ردی هم از آدم یه جایی بمونه که نباهاس گندهش کرد. باید با تاید و ریکا و داروهای نظافت دیگه درست و حسابی پاکش کرد.» کارشناسان که قانع نشده بودند، گفتند: «پس این رد چییه؟» و یک ردی را توی کهریزک به خبرنگاران نشان دادند. البته کارشناسان پیشبینی میکنند قضیهی آقا مرتضوی را که ده دوازده سال قضیهی همه را پیشبینی میکرد، کماکان نمیشود پیشبینی کرد.
.......................................................
لباس ملی
معذب هستم
آقا محمود احمدینژاد گفت: «در مورد همین كت و شلوار؛ من خودم در واقع از پوشیدن آن معذب هستم.» به گفتهی کارشناسان نصف مردان جهان که تحت عذاب شدید این حربهی استکبار و استعمار پیر بودند، بعد از شنیدن این خبر عنان اختیار از دست داده و با درآوردن کت و شلوارشان خود را از این عذاب بزرگ وارهانیدند. به گزارش خبرگزاریها گروههای اعتراضی با تجمع اعتراضی روبهروی سازمان ملل، مرحله به مرحله کت و شلوارشان را درآورده و در اقدامی نمادین آن را آتش زدند.
آقا احمدینژاد عالمانه اضافه کرد: « من عالمانه به شما میگویم لباسهای اقوام گوناگون ایرانی چه زنانه و مردانه به لحاظ طبی بسیار سالم و مفید و با شرایط اقلیمی و آب و هوایی ما مناسب است.» و بعدش هم گفت: « آیا ما نمیتوانیم براساس لباسهای مختلفی كه در كشورمان در بین اقوام مختلف وجود دارد، طراحی مناسبی را برای لباس مردان انجام دهیم.» کارشناسان که شلوارهای خمرهای و شش پیلی خود را از گنجه در میآوردند، گفتند: «چرا میتوانیم!»
در همایش "من از کت و شلوار بدم میآید" که در ژنو برگزار شد، مطرح شد: «پوشیدن لباس رسمی در کل آدم را معذب میکند و راه چارهی آن پوشیدن لباس راحتی است. بیایید همه با هم خودمان را راحت کنیم.» به گزارش ما شرکتکنندگان در این همایش با پیژامههای راه راه آبی و زیرشلواریهای ماماندوز جلسه را ترک کردند.
معذب هستم
آقا محمود احمدینژاد گفت: «در مورد همین كت و شلوار؛ من خودم در واقع از پوشیدن آن معذب هستم.» به گفتهی کارشناسان نصف مردان جهان که تحت عذاب شدید این حربهی استکبار و استعمار پیر بودند، بعد از شنیدن این خبر عنان اختیار از دست داده و با درآوردن کت و شلوارشان خود را از این عذاب بزرگ وارهانیدند. به گزارش خبرگزاریها گروههای اعتراضی با تجمع اعتراضی روبهروی سازمان ملل، مرحله به مرحله کت و شلوارشان را درآورده و در اقدامی نمادین آن را آتش زدند.
آقا احمدینژاد عالمانه اضافه کرد: « من عالمانه به شما میگویم لباسهای اقوام گوناگون ایرانی چه زنانه و مردانه به لحاظ طبی بسیار سالم و مفید و با شرایط اقلیمی و آب و هوایی ما مناسب است.» و بعدش هم گفت: « آیا ما نمیتوانیم براساس لباسهای مختلفی كه در كشورمان در بین اقوام مختلف وجود دارد، طراحی مناسبی را برای لباس مردان انجام دهیم.» کارشناسان که شلوارهای خمرهای و شش پیلی خود را از گنجه در میآوردند، گفتند: «چرا میتوانیم!»
در همایش "من از کت و شلوار بدم میآید" که در ژنو برگزار شد، مطرح شد: «پوشیدن لباس رسمی در کل آدم را معذب میکند و راه چارهی آن پوشیدن لباس راحتی است. بیایید همه با هم خودمان را راحت کنیم.» به گزارش ما شرکتکنندگان در این همایش با پیژامههای راه راه آبی و زیرشلواریهای ماماندوز جلسه را ترک کردند.
..........................................................
مشاغل آزاد
تلویزیون غیرانتفاعی آقا ضرغامی
آقا عزت ضرغامی برای خودش هم صدا دارد هم سیما. یعنی اگر صداش را نشنویم، سیماش جلوی چشممان سبز میشود (البته سبز صدا و سیمایی، هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد.) اگر سیماش را نبینیم، سر و صدا میکند و صداش درمیآید.
خلاصه شش هفت ماه، هر چه ملت گفتند نره، آقا ضرغامی توی بیست و سی و اینا، میگفت مادهست. بعد هم عوامل پشت صحنه و جلوی صحنه شروع میکردند به دوشیدن. البته اینقدر دوشیدند که اگر هم ماده بود، شیرش تا الان خشک شده بود.
به گزارش خبرنگار ما، ماهی را هر وقت از آب بگیری ممکن است نفله شده باشد، اما به هر حال لیز است. برای همین آقا ضرغامی در یک عصر زمستانی، تصمیم گرفت یک تکانی به تلویزیون غیرانتفاعیاش بدهد، که یک کمی هم ملت نفع ببرند. به گفتهی کارشناسان ممکن است مجسمهی آقا ضرغامی را که تصمیم گرفته هفتهای نیم ساعت در یک مناظره، حرف ملت را پخش کند، به عنوان نماد بخشش و ایثار روبهروی جام جم نصب کنند. ملت بعد از این اقدام فردینمحور آقا ضرغامی گفتند: «عزت عزته عزت» در همین رابطه یا یک رابطهی دیگر بود که کارشناسان گفتند: «این اتفاق در صدا و سیمای ضرغامیاینا، هر دو هزار سال یکبار میافتد، برای همین سفت بچسبیدش.»
تلویزیون غیرانتفاعی آقا ضرغامی
آقا عزت ضرغامی برای خودش هم صدا دارد هم سیما. یعنی اگر صداش را نشنویم، سیماش جلوی چشممان سبز میشود (البته سبز صدا و سیمایی، هیچ ربطی به جنبش سبز ندارد.) اگر سیماش را نبینیم، سر و صدا میکند و صداش درمیآید.
خلاصه شش هفت ماه، هر چه ملت گفتند نره، آقا ضرغامی توی بیست و سی و اینا، میگفت مادهست. بعد هم عوامل پشت صحنه و جلوی صحنه شروع میکردند به دوشیدن. البته اینقدر دوشیدند که اگر هم ماده بود، شیرش تا الان خشک شده بود.
به گزارش خبرنگار ما، ماهی را هر وقت از آب بگیری ممکن است نفله شده باشد، اما به هر حال لیز است. برای همین آقا ضرغامی در یک عصر زمستانی، تصمیم گرفت یک تکانی به تلویزیون غیرانتفاعیاش بدهد، که یک کمی هم ملت نفع ببرند. به گفتهی کارشناسان ممکن است مجسمهی آقا ضرغامی را که تصمیم گرفته هفتهای نیم ساعت در یک مناظره، حرف ملت را پخش کند، به عنوان نماد بخشش و ایثار روبهروی جام جم نصب کنند. ملت بعد از این اقدام فردینمحور آقا ضرغامی گفتند: «عزت عزته عزت» در همین رابطه یا یک رابطهی دیگر بود که کارشناسان گفتند: «این اتفاق در صدا و سیمای ضرغامیاینا، هر دو هزار سال یکبار میافتد، برای همین سفت بچسبیدش.»
........................................................
مناظره 1
حالا یه خرده شل کن
نه تنها من و ملت، که حتا مردم هم از کار عوامل پشت صحنهی آقا ضرغامیاینا سر در نمیآورند. البته آنهایی هم که سر درآوردند، تلویزیون در بیست و سیاینا، دور سرشان دایرهی قرمز کشید و گفت اینها را به ما معرفی کنید که به عنوان ایادی فتنه بفرستیمشان اوین، اگر هم جا نبود بفرستیمشان کهریزک و باقی قضایا.
اما از این حرفها که بگذریم (چون تجمع بیش از دو نفر در سطح شهر ممنوع است باید همهش هی بگذریم.)، به نظر دانشمندانی که سالها روی اخلاق و رفتار سختپوستان تحقیق کردهاند، رفتار تلویزیون مثل جوجه تیغی، "شل کن سفت کن" است. یعنی وقتی عصبانی است سفت میکند و تیغهایش حالت تهاجمی میگیرد و با سرعت قل میخورد و هر چی سر راهش است زیر میگیرد و میرود و تیرش را به هر طرفی پرتاب میکند. حالا این تیغ به کی بخورد و کجا فرو برود، صدایش بعدا در میآید. بعد وقتی شش هفت ماه، تیغ پرت کرد و خسته شد، (در واقع وقتی دیگر تیغی برایش نماند تا پرت کند) همینطوری یهویی، شل میکند و از حالت تهاجمی خارج میشود و تیغهایش از تیزی به سیاست نرم نغییر رویه میدهند و کت و شلوارش را تن میکند و میگوید: «حالا بیا بشین ببینیم شش ماه پیش چی میگفتی.»
اونوفت شما، من، ملت و حتا مردم در همان حالی که داریم تیغها را از اینجا و اونجا با درد و خونریزی میکشیم بیرون، و البته جای تیغهای قبلی هم هنوز خوب نشده، میگوییم: «ما هم توی این شش ماه داشتیم همین را میگفتیم که بیا بشینیم دو کلام با هم اختلاط کنیم.»
بعد ما چون خیلی آدمهای منطقیای هستیم، و اهل تساهل و تسامح و اینا هستیم، میرویم و جوجه تیغی را با عشق در آغوش میکشیم. (آخ. آوووخ. واخ. آخ... اینها صدای اولین برخورد نزدیک با تلویزیون آقا عزتاینا است و ربطی به جوجه تیغی ندارد. لطفا به گیرندههاتان دست نزنید.)
مناظره 2
چطور مناظره کنیم؟
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک موافق یک آتشهی دولت و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم تا دربارهی حقوق جنبش سبزی که هیچکدامشان از اساس قبولش ندارند، با هم مناظره کنند.
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک مخالف میرحسین موسوی و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم تا با هم بر سر اینکه میرحسین عامل اجنبی است و جزو سران فتنه است، با هم به توافق برسند.
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک موافق میرحسین و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم، تا وقتی مجری لبخندهای به قاعده معناگرای خود را میزند، ما هم به عنوان ملت برای لحظاتی دور هم شاد باشیم.
- به نظر شما همان مناظرههای انتخابات را هر شب بعد از اخبار سراسری، پخش مجدد کنند، جذابیتش بیشتر نیست؟
- برای ضیط تاملات تنهایی که زحمت کشیدند و عوامل پشت صحنه تا درکه رفتند، بیزحمت یک تک پا هم بروند همان دور و برها چندتا مناظره با آقا بهزاد و رفقا ضبط کنند، ببینیم حرف آنها چیست. قربون دستتون!
- این آقای مجریشون، شما را یاد حکایتهای سعدی نمیاندازد؟
روح
به نفع خودشه نه من
دنیا سرشار از ناشناختههاست. در همین راستا بود که جهان هستی هفتهی گذشته یکبار دیگر به آشناییزدایی با محسن کوهکن در مجلس پرداخت. آقا کوهکن دربارهی اتهام محاربه گفته: «قانون می گوید فرد 20 روز وقت دارد تشخیص دهد اعتراض کند یا خیر، حالا اگر این 20 روز به پنج روز کاهش یابد اتفاق خاصی نمی افتد.» ملت پرسیدند: «خب خیالمون راحت شد! ما فکر کردیم اتفاق خاصی میافته.» آقا کوهکن گفت: «نه جون شما. نمیافته.» ملت گفتند: «به روح اعتقاد داری؟» آقا کوهکن گفت: «اتفاقا برای روح مرحومی که به این جرم اعدام میشود هم خیلی خوب است. چون تشریفات و کارهای پس از مرگش 15 روز جلوتر انجام میشود.» آقا کوهکن در انتها گفت: «این 15 روز به نفع خودشونه نه من!» ملت گفتند: «بمیریم الهی.» کارشناسان در رابطه با یک چیز بیربط دیگر گفتند: «در شورای شهر، بین اینکه مجسمهی آقا کوهکن یا آقا ضرغامی را به عنوان نماد از خود گذشتگی بسازند، فعلا اختلاف نظر است!»
جشنواره
بیکایمانوردی در جشنواره!
برای داغ کردن جشنوارهی فیلم و اینا، یا به هر دلیل دیگر، هر روز یک فیلم توقیفی را دارند مجوز میدهند. این روند از "به رنگ ارغوان" شروع شده تا عشق و عاشقی من رو کشتی "کتاب قانون" و حالا هم خبر رسیده "نامزد آمریکایی من" رفع توقیف شده! خدا رحم کند! من فقط نگرانم اگر همینطوری پیش برود دو تا فیلم بیکایمانوردی هم در بخش خارج از مسابقه به نمایش دربیاید یا چه میدانم وسط بعضی از این فیلمها مثل آن وی.اچ.اسهای قدیمی چندتا صحنه باشد که آدم مجبور بشود هی بزند جلو. هی بزند عقب. آقا ما کوتاه آمدیم، پا میشویم میآییم توی جشنواره فیلم میبینیم، لازم باشد برای داوری هم میآییم! ولی رحم کنید! دیگر به هر فیلمی مجوز ندهید! آقا یکی بره جلوشون رو بگیره اینجا خانواده نشسته!
باقی مطالب؛
فال قهوهی رحیم مشایی + آگهیهای مادر رجب
حالا یه خرده شل کن
نه تنها من و ملت، که حتا مردم هم از کار عوامل پشت صحنهی آقا ضرغامیاینا سر در نمیآورند. البته آنهایی هم که سر درآوردند، تلویزیون در بیست و سیاینا، دور سرشان دایرهی قرمز کشید و گفت اینها را به ما معرفی کنید که به عنوان ایادی فتنه بفرستیمشان اوین، اگر هم جا نبود بفرستیمشان کهریزک و باقی قضایا.
اما از این حرفها که بگذریم (چون تجمع بیش از دو نفر در سطح شهر ممنوع است باید همهش هی بگذریم.)، به نظر دانشمندانی که سالها روی اخلاق و رفتار سختپوستان تحقیق کردهاند، رفتار تلویزیون مثل جوجه تیغی، "شل کن سفت کن" است. یعنی وقتی عصبانی است سفت میکند و تیغهایش حالت تهاجمی میگیرد و با سرعت قل میخورد و هر چی سر راهش است زیر میگیرد و میرود و تیرش را به هر طرفی پرتاب میکند. حالا این تیغ به کی بخورد و کجا فرو برود، صدایش بعدا در میآید. بعد وقتی شش هفت ماه، تیغ پرت کرد و خسته شد، (در واقع وقتی دیگر تیغی برایش نماند تا پرت کند) همینطوری یهویی، شل میکند و از حالت تهاجمی خارج میشود و تیغهایش از تیزی به سیاست نرم نغییر رویه میدهند و کت و شلوارش را تن میکند و میگوید: «حالا بیا بشین ببینیم شش ماه پیش چی میگفتی.»
اونوفت شما، من، ملت و حتا مردم در همان حالی که داریم تیغها را از اینجا و اونجا با درد و خونریزی میکشیم بیرون، و البته جای تیغهای قبلی هم هنوز خوب نشده، میگوییم: «ما هم توی این شش ماه داشتیم همین را میگفتیم که بیا بشینیم دو کلام با هم اختلاط کنیم.»
بعد ما چون خیلی آدمهای منطقیای هستیم، و اهل تساهل و تسامح و اینا هستیم، میرویم و جوجه تیغی را با عشق در آغوش میکشیم. (آخ. آوووخ. واخ. آخ... اینها صدای اولین برخورد نزدیک با تلویزیون آقا عزتاینا است و ربطی به جوجه تیغی ندارد. لطفا به گیرندههاتان دست نزنید.)
.......................................................
مناظره 2
چطور مناظره کنیم؟
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک موافق یک آتشهی دولت و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم تا دربارهی حقوق جنبش سبزی که هیچکدامشان از اساس قبولش ندارند، با هم مناظره کنند.
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک مخالف میرحسین موسوی و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم تا با هم بر سر اینکه میرحسین عامل اجنبی است و جزو سران فتنه است، با هم به توافق برسند.
- برای مناظره کردن در تلویزیون به یک موافق دو آتشهی دولت، یک موافق میرحسین و یک مجری سوخته شده در دولت نیاز داریم، تا وقتی مجری لبخندهای به قاعده معناگرای خود را میزند، ما هم به عنوان ملت برای لحظاتی دور هم شاد باشیم.
- به نظر شما همان مناظرههای انتخابات را هر شب بعد از اخبار سراسری، پخش مجدد کنند، جذابیتش بیشتر نیست؟
- برای ضیط تاملات تنهایی که زحمت کشیدند و عوامل پشت صحنه تا درکه رفتند، بیزحمت یک تک پا هم بروند همان دور و برها چندتا مناظره با آقا بهزاد و رفقا ضبط کنند، ببینیم حرف آنها چیست. قربون دستتون!
- این آقای مجریشون، شما را یاد حکایتهای سعدی نمیاندازد؟
.......................................................
روح
به نفع خودشه نه من
دنیا سرشار از ناشناختههاست. در همین راستا بود که جهان هستی هفتهی گذشته یکبار دیگر به آشناییزدایی با محسن کوهکن در مجلس پرداخت. آقا کوهکن دربارهی اتهام محاربه گفته: «قانون می گوید فرد 20 روز وقت دارد تشخیص دهد اعتراض کند یا خیر، حالا اگر این 20 روز به پنج روز کاهش یابد اتفاق خاصی نمی افتد.» ملت پرسیدند: «خب خیالمون راحت شد! ما فکر کردیم اتفاق خاصی میافته.» آقا کوهکن گفت: «نه جون شما. نمیافته.» ملت گفتند: «به روح اعتقاد داری؟» آقا کوهکن گفت: «اتفاقا برای روح مرحومی که به این جرم اعدام میشود هم خیلی خوب است. چون تشریفات و کارهای پس از مرگش 15 روز جلوتر انجام میشود.» آقا کوهکن در انتها گفت: «این 15 روز به نفع خودشونه نه من!» ملت گفتند: «بمیریم الهی.» کارشناسان در رابطه با یک چیز بیربط دیگر گفتند: «در شورای شهر، بین اینکه مجسمهی آقا کوهکن یا آقا ضرغامی را به عنوان نماد از خود گذشتگی بسازند، فعلا اختلاف نظر است!»
...........................................................
جشنواره
بیکایمانوردی در جشنواره!
برای داغ کردن جشنوارهی فیلم و اینا، یا به هر دلیل دیگر، هر روز یک فیلم توقیفی را دارند مجوز میدهند. این روند از "به رنگ ارغوان" شروع شده تا عشق و عاشقی من رو کشتی "کتاب قانون" و حالا هم خبر رسیده "نامزد آمریکایی من" رفع توقیف شده! خدا رحم کند! من فقط نگرانم اگر همینطوری پیش برود دو تا فیلم بیکایمانوردی هم در بخش خارج از مسابقه به نمایش دربیاید یا چه میدانم وسط بعضی از این فیلمها مثل آن وی.اچ.اسهای قدیمی چندتا صحنه باشد که آدم مجبور بشود هی بزند جلو. هی بزند عقب. آقا ما کوتاه آمدیم، پا میشویم میآییم توی جشنواره فیلم میبینیم، لازم باشد برای داوری هم میآییم! ولی رحم کنید! دیگر به هر فیلمی مجوز ندهید! آقا یکی بره جلوشون رو بگیره اینجا خانواده نشسته!
باقی مطالب؛
فال قهوهی رحیم مشایی + آگهیهای مادر رجب