پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۱

انگشت ایرانی‌ها در فرودگاه ضبط می‌شود

تبعات شنای دیپلمات ایرانی در استخر برزیلی:
انگشت ایرانی‌ها در فرودگاه ضبط می‌شود

ایمیل و تلفن زدند که آقا پای‌تان را گذاشتید روی گاز و حواس‌تان نیست و دارید تند می‌روید ها. این طوری می‌روید توی تپه. مراقب باشید. ما هم چون دیدیم داریم تند می‌رویم امروز کلاچ ترمز می‌کنیم و کسی را روی کاناپه نمی‌آوریم. به جاش چندتا خبر برای‌تان تعریف کنم که دور هم شاد شویم.



انگشت‌نگاری و انگشت‌بانی
پلیس برزیل اعلام کرد که به راننده سفارت ایران در برزیل گلوله شلیک شده است.
آیا این تیراندازی به "تفاوت فرهنگی" آن عضو سفارتخانه ایران که در استخری مختلط در برزیل مشغول مطالعه بود، ربطی دارد؟ (ما نمی‌دانیم.) آیا در ایران اگر کسی دچار "تفاوت فرهنگی" شود خانواده‌ی طرف با دشنه و فمه می‌روند سراغ یارو، اما در برزیل با اسلحه و تیراندازی؟ (ما نمی‌دانیم.)

الف- تا امروز یک مشکل ایرانی‌ها برای ورود به کشورهای دیگر این بود که ایرانی‌ها را انگشت‌نگاری می‌کردند. ما از وقتی خبر استخر برزیل را شنیدیم نگرانیم جای انگشت‌نگاری، انگشت ایرانی‌ها را در فرودگاه نگه دارند و نگذارند ایرانی‌ها با انگشت وارد فضاهای عمومی شوند.
 
ب- بعید نیست کشورهای دیگر ما را مجبور کنند تمام مدتی که در محیط های عمومی کشورشان قدم می‌زنیم انگشت‌مان را در جیب یا در دهان‌مان نگه داریم.
 
پ- مامور پلیس به ایرانی: «مستر پرشین! شما به جرم این‌که با انگشت برهنه در ملا عام حضور پیدا کرده‌اید دستگیر می‌شوید.»
 
ت- در فرودگاه، یک ایرانی به ماموران حفاظتی: «بنده مصونیت دیپلماتیک دارم. بنده دیپلمات هستم.»
ماموران حفاظتی: «انگشتت رو ببینم.»
 
فقط رای بدید؛ چشم‌هام رو می‌بندم
[...]
 
بذری که پاشیده
حسین رضازاده، بزرگ‌ترین شخصیت سیاسی زنده‌ی ایران، در اظهار نظری سیاسی گفت: «مهرداد بذرپاش، نامزد جبهه متحد اصولگرایان، همواره ورزشکاران و قهرمانان را مورد حمایت قرار داده و نسبت به تقویت ورزش ملی در عرصه بین‌المللی اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند.»
بله. وقتی سفره‌ای پهن می‌شود هر کسی پای این سفره می‌نشیند لقمه‌ای می‌گیرد. فکر یک نفر در طول دوران مسوولیتش بذر پاشیده باشد، معلوم است که دم انتخابات باید درو کند.
 
بفرما کاناپه...
این از کلاچ ترمز امروز، برای این‌که سرعت کاناپه را کم کنیم. به زودی روی این کاناپه یک شخصیت یا بی‌شخصیت سیاسی خواهیم آورد و او را دراز خواهیم کرد تا ریلکس کند و خودش را خالی کند. لطفا هول ندهید.
 
 
 
منتشرشده در روزنامه‌ی اعتماد، 14 اردیبهشت 91 
(طنزها را همان‌طور که در مطبوعات منتشر می‌شود، با حذف و تعدیل، در وبلاگ بازنشر می‌کنم)